Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
finalised
U
بمرحله نهایی رساندن
finalises
U
بمرحله نهایی رساندن
finalising
U
بمرحله نهایی رساندن
finalize
U
بمرحله نهایی رساندن
finalized
U
بمرحله نهایی رساندن
finalizes
U
بمرحله نهایی رساندن
finalizing
U
بمرحله نهایی رساندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semifinalist
U
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
transitional
U
وابسته بمرحله تغییریاانتقال
transitionary
U
وابسته بمرحله تغییریاانتقال
telic
U
نهایی دارای هدف نهایی
preoperative
U
وابسته بمرحله پیش از عمل
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
privy
U
نهایی
ultimata
U
نهایی
ultimatum
U
نهایی
peremptory
U
نهایی
ultimatums
U
نهایی
conclusive
U
نهایی
finals
U
نهایی
closing
U
نهایی
definitive
U
نهایی
ultimate
U
نهایی
terminal
U
نهایی
terminals
U
نهایی
definite
<adj.>
U
نهایی
final
U
نهایی
high limit
U
حد نهایی
limiting value
U
ارزش نهایی
incremental cost
U
هزینه نهایی
additional costs
[expenses]
U
هزینه نهایی
incremental cost
U
هزینه نهایی
net result
U
نتیجه نهایی
extra expenses
U
هزینه نهایی
differential cost
U
هزینه نهایی
end strength
U
استعداد نهایی
differential cost
U
ارزش نهایی
margin utility
U
مطلوبیت نهایی
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
elevation stop
U
حد نهایی درجه
extreme position
U
وضعیت نهایی
end user
U
کاربر نهایی
final term
U
جمله نهایی
final result
U
نتیجه نهایی
final position
U
وضعیت نهایی
final payment
U
پرداخت نهایی
final judgement
U
حکم نهایی
final destination
U
مقصد نهایی
final value
U
ارزش نهایی
final cut
U
برش نهایی
final drive
U
گرداننده نهایی
final report
U
گزارش نهایی
grail
U
هدف نهایی
extreme range
U
برد نهایی
final act
U
سند نهایی
final assembly
U
مونتاژ نهایی
final assembly
U
نصب نهایی
ultimate speed
U
سرعت نهایی
final velocity
U
سرعت نهایی
final diameter
U
قطر نهایی
semi-final
U
نیمه نهایی
ultimata
U
هدف نهایی
ultimatums
U
هدف نهایی
final
U
مسابقه نهایی
ultimatum
U
هدف نهایی
finals
U
مسابقه نهایی
draft
U
نیمه نهایی
drafted
U
نیمه نهایی
drafts
U
نیمه نهایی
quarter final
U
یک چهارم نهایی
try-outs
U
تمرین نهایی
home stretch
U
مرحله نهایی
try-out
U
تمرین نهایی
ultimate stress limit
U
حد تنش نهایی
ultimate stress
U
تنش نهایی
ultimate strength
U
مقاومت نهایی
ultimate load
U
بار نهایی
ultimate analysis
U
تجزیه نهایی
terminus
U
ایستگاه نهایی
terminuses
U
ایستگاه نهایی
top speed
U
سرعت نهایی
quarter-final
U
یک چهارم نهایی
semifinal
U
نیمه نهایی
quarterfinal
U
یک چهارم نهایی
end product
U
محصول نهایی
end product
U
فراورده نهایی
second check
U
بررسی نهایی
armageddon
U
مبارزهء نهایی
quarter-finals
U
یک چهارم نهایی
semi-finals
U
نیمه نهایی
semi finals
U
نیمه نهایی
ultimacy
U
حالت نهایی غائیت
final temperature
U
درجه حرارت نهایی
decreasing marginal cost
U
هزینه نهایی نزولی
endings
U
بخش نهایی چیزی
ending
U
بخش نهایی چیزی
diminishing marginal utility
U
فایده نهایی نزولی
marginal costing
U
هزینه یابی نهایی
margine efficiency of capital
U
بازده نهایی سرمایه
final invoice
U
صورت حساب نهایی
no wind position
U
محل نهایی هواپیما
mechanicals
U
نتیجه نهایی تجسمی
final measurement
U
اندازه گیری نهایی
aircraft rigging
U
تنظیم نهایی هواپیما
ultimate strength
U
مقاومت یا استحکام نهایی
final heading
U
مسیر پرواز نهایی
final decision
U
رای قطعی و نهایی
World Series
U
مسابقات نهایی بیسبال
backdoor
U
وسیله نهایی یا زیرجلی
face formwork
U
قالب بندی نهایی
terminal repeater
U
تقویت کننده نهایی
ultimate tensile stress
U
تنش کشش نهایی
terminal ballistics
U
بالیستیک نهایی گلوله
tail end
U
قسمت نهایی انتها
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
final approach
U
مسیر نهایی فرود
margin land
U
حد نهایی بازده زمین
finishing strokes
U
دست کاری نهایی
end user
U
استفاده کننده نهایی
front end
U
نرم افزار نهایی
finale
U
اهنگ نهایی اخر
finales
U
اهنگ نهایی اخر
diminishing marginal utility
U
نزولی بودن مطلوبیت نهایی
diminishing marginal product
U
منحنی نزولی محصول نهایی
final acceptance
آزمایش قبولی نهایی ناو
printout
U
نسخه چاپی نتیجه نهایی
printouts
U
نسخه چاپی نتیجه نهایی
end product
U
قطعات حاصله دستگاه نهایی
final protocol
U
مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
scope
U
نقطه توجه طرح نهایی
returned
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
returns
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
pay off
U
جزای کیفر نتیجه نهایی
return
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
U
گزارش نهایی هیات تحقیق
final heading
U
سمت پرواز یا حرکت نهایی
margin efficiency of investment
U
بازده نهایی سرمایه گذاری
final drive
U
چرخ گرداننده نهایی شنی
semi-finalist
U
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
surf off
U
دور نهایی مسابقه موج سواری
final shaving
U
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
cupholder
U
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
finality
U
اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
semi-finalists
U
شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
quarterfinal
U
دوره یک چهارم نهایی درمسابقات حذفی
imprisonment
U
محبوس کردن پس ازصدور حکم نهایی
finallist
U
کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
showdown
U
مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
showdowns
U
مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
integrated revision
U
بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
threshholds
U
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold
U
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
armageddon
U
مبارزهء نهایی میان نیکی وبدی در قیامت
all the way
U
اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
ultimate tensile strength
U
حد نهایی کشش و استحکام نخ
[قبل از پاره شدن]
thresholds
U
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
greats
U
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
tag line
U
جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
quarterfinalist
U
کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
interrupts
U
توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupting
U
توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupt
U
توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
decision altitude
U
ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
sprocket
U
دنده ملخی مین چرخ گرداننده نهایی در تانک
supply
U
رساندن
supplied
U
رساندن
supplying
U
رساندن
understand
U
رساندن
understands
U
رساندن
brings
U
رساندن به
bringing
U
رساندن به
bring
U
رساندن به
conveyed
U
رساندن
conveying
U
رساندن
convey
U
رساندن
conveys
U
رساندن
implying
U
رساندن
imply
U
رساندن
implies
U
رساندن
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
to bring to pass
U
بوقوع رساندن
to bring to an issve
U
به نتیجه رساندن
to bring to an end
U
به پایان رساندن
to go through with
U
به پایان رساندن
to bring to a termination
U
بپایان رساندن
to put a period to
U
بپایان رساندن
to go to with
U
بپایان رساندن
to see through
U
به پایان رساندن
to have signed
U
به امضا رساندن
to see out
U
به پایان رساندن
to put to proof
U
به تجربه رساندن
to push through
U
بپایان رساندن
to get oven
U
به پایان رساندن
to have approved
U
به تصویب رساندن
to get done with
U
بپایان رساندن
to deliver a message
U
پیغامی را رساندن
to carry to excess
U
بحدافراط رساندن
get done with
U
به پایان رساندن
to carry through
U
بپایان رساندن
follow out
U
بانجام رساندن
to top off
U
بپایان رساندن
to bring to the proof
U
به تجربه رساندن
to d. to and end
U
بپایان رساندن
get over
U
به پایان رساندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com