English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
perspicaciously U بفراست ازروی فراست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
injudiciously U بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly U ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pusillanimously U ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially U ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pig headedly U ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose U ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly U ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
insight U فراست
penetration U فراست
sagacity U فراست
insights U فراست
nimble wit U فراست
intelligence U فراست
acumen U فراست
percipience U فراست
perspicacity U فراست
perspicuousness U فراست
flair U فراست
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
intuent U با فراست یابنده
intuitions U فراست بصیرت
intue U با فراست دریافتن
intuition U فراست بصیرت
esi control U control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
from U ازروی
egotistically U ازروی خودبینی
constrainedly U ازروی اجبار
emulously U ازروی هم چشمی
considerately U ازروی ملاحظه
empirically U ازروی شارلاتانی
enterprisingly U ازروی توکل
equivocally U ازروی ایهام
doubliy U ازروی تزویر
circumspectly U ازروی احتیاط
by the book U ازروی کتاب
evadingly U ازروی تجاهل
deridingly U ازروی ریشخند
dizzily U ازروی گیجی
crookedly U ازروی نادرستی
discontentedly U ازروی نارضایتی
ill humouredly U ازروی بدخلقی
contumaciously U ازروی سرکشی
contextually U ازروی قراین
discursively U ازروی استدلال
disgustedly U ازروی بیزاری
dishonorable U ازروی بی شرمی
disingenuously U ازروی تزویر
disobilgingly U ازروی نامهربانی
corruptly U ازروی تباهی
dissolutely U ازروی هرزگی
cold heartedly U ازروی بی عاطفگی
distastefully U ازروی بی رغبتی
excursively U ازروی بی ترتیبی
experientially U ازروی تجربه
facetiously U ازروی شوخی
hurry scurry U ازروی دستپاچگی
hurry skurry U ازروی دستپاچگی
ill humouredly U ازروی بد خویی
irefully U ازروی تندی
ill humouredness U ازروی بد خلقی
ill naturedly U ازروی بد خویی
illy U ازروی بد خواهی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
in the abstract U ازروی تجرید
inconstantly U ازروی بی ثباتی
incontinently U ازروی بی عفتی
indecently U ازروی بی شرمی
indecisively U ازروی دو دلی
indelicately U ازروی بی نزاکتی
insesately U ازروی بی عاطفگی
inexactly U ازروی بی دقتی
irreligiously U ازروی بی دینی
heretically U ازروی فسادعقیده
headily U ازروی خودسری
fatuously U ازروی بیشعوری
open mindldly U ازروی بی تعصبی
obedienlv U ازروی فرمانبرداری
finically U ازروی وسواس
flatulently U ازروی نفخ
flatulently U ازروی لاف
flightily U ازروی بوالهوسی
floutingly U ازروی استهزاء
floutingly U ازروی اهانت
fractiously U ازروی کج خلقی
frivolously U ازروی نادانی
mystically U ازروی تصوف
muddily U ازروی گیجی
glozingly U ازروی مداهنه
irreverently U ازروی بی حرمتی
irresolutely U ازروی بی تصمیمی
insesately U ازروی بیحسی
purposelessly U ازروی بی مقصودی
irritably U ازروی تندمزاجی
constantly U ازروی ثبات
inquisitively U ازروی کنجکاوی
courageously U ازروی جرات
huffily U ازروی زودرنجی
huffily U ازروی کج خلقی
grammatically U ازروی دستور
glaringly U ازروی خودنمائی
inexorably U ازروی سنگدلی
brotherly U ازروی دوستی
dissolute U ازروی هرزگی
flippantly U ازروی سبکی
irritably U ازروی تندی
politicly U ازروی مصلحت
submissively U ازروی فروتنی
profligately U ازروی هرزگی
childishly U ازروی بچگی
powerlessly U ازروی ضعف
to get off U برخاستن ازروی
impatiently U ازروی ناشکیبایی
impatiently U ازروی بی صبری
economically U ازروی اقتصاد
lightly U ازروی بی علاقگی
sure U ازروی یقین
despondently U ازروی افسردگی
despondingly U ازروی افسردگی
subtly U ازروی زیرکی
perfidiously U ازروی خیانت
preponderantly U ازروی فضیلت
distractedly U ازروی گیجی
shabbily U ازروی پستی
inefficiently U ازروی بی کفایتی
inefficiently U ازروی بی عرضگی
stupidly U ازروی نادانی
blamelessly U ازروی بی گناهی
antagonistically U ازروی رقابت
basely U ازروی پستی
pettishly U ازروی کج خلقی
inadequately U ازروی بی کفایتی
pessimistically U ازروی بد بینی
by i U ازروی ندانستگی
puerilely U ازروی بچگی
surer U ازروی یقین
querulousy U ازروی کج خلقی
rakishly U ازروی هرزگی
blunderingly U ازروی اشتباه
joyfully U ازروی خوشحالی
surest U ازروی یقین
the quilt slipped off the bed U لحاف ازروی رختخواب
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
iniquitously U ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly U ازروی کار ناشناسی
get over U ازروی چیزی گذشتن
bucks U ازروی خرک پریدن
hat in hand U چاپلوسانه ازروی پستی
vanally U ازروی پستی مزدوروار
buck U ازروی خرک پریدن
inadvertenly U ازروی عدم توجه
in a partisan spirit U طرفدارانه ازروی تعصب
immodestly U ازروی بی حیایی گستاخانه
roguishly U ازروی بد ذاتی یاشیطنت
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
inexpertly U ازروی ناشی گری
with a bad grace U به اکراه ازروی بی میلی
well advised U ازروی عقل و منطق
genealogically U ازروی نسبت نامه
rancorously U ازروی کینه وبغض
endophagous U تغذیه کننده ازروی
papistically U ازروی پاپ پرستی
duty call U دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
cravenly U ازروی ترس وپستی
disputatiously U ازروی ستیزه جویی
glibly U ازروی چرب زبانی
peaceably U ازروی صلح جویی
petulantly U ازروی تندی یا کج خلقی
crassly U ازروی زمختی یاکودنی
contritely U ازروی توبه وپشیمانی
adherently U هواخواهانه ازروی تابعیت
commandingly U باتوانایی ازروی قدرت
cockily U ازروی گستاخی یاخودبینی
perfidiously U ازروی پیمان شکنی
phonologically U ازروی صدا شناسی
out of mere freak U صرفا ازروی بوالهوسی
nattily U ازروی زبر دستی
fractiously U ازروی سرکشی عبوسانه
flightily U ازروی تلون مزاج
systematically U ازروی یک اسلوب معین
flauntingly U باجلوه ازروی خودنمایی
impatiently U ازروی بیطاقتی باشتیاق
flashily U ازروی خودنمایی یاخودفروشی
fierily U ازروی اتش مزاجی
by the piece U ازروی کار کرد
piggishly U ازروی خوک منشی
fictitiously U ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly U ازروی بهانه باتزویر
phonographer U متخصص تندنویسی ازروی صدا
politicly U مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
overbearingly U ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
with a powder U ازروی بی پروایی تند ناگهان
to raise the v U توری یانقاب ازروی برداشتن
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
He obeyed from fear. U ازروی ترس اطاعت کرد
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
philanthropically U ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
passive obedience U فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
scurries U حرکت ازروی دست پاچگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com