English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
instance U بعنوان مثال ذکر کردن
instances U بعنوان مثال ذکر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
as U بهمان اندازه بعنوان مثال
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
parent U بعنوان والدین عمل کردن
to present oneself [as] U خود را اهداء کردن [بعنوان]
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
to unionize [American E] U متحد کردن [مثال کارگران]
to recover from something U جبران کردن [مثال از بحرانی]
to unionise [British E] U متحد کردن [مثال کارگران]
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to forfeit something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
to lose something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
model U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
to feel like something U احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
models U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
to keep somebody on a short leash U کسی را دائما کنترل کردن [مثال مشکوکان به جرمی ]
modeled U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
modelled U آنچه مثال کامل برای کپی کردن است
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to put in one's oar U بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
undwe the t. of U بعنوان
by way of U بعنوان
saw U مثال
illustration U مثال
ensample U مثال
illustrations U مثال
sawed U مثال
parables U مثال
parable U مثال
saws U مثال
paradigm U مثال
paradigms U مثال
impresa U مثال
example U مثال
examples U مثال
praxis U مثال
sawing U مثال
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
preparatorily U بعنوان تهیه
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
under the plea of U بعنوان به بهانه
to be illustrative of U با مثال نشاندادن
exemplar U مانند مثال
exemplars U مانند مثال
To cite an example . U مثال آوردن
allegorically U بطریق مثال
namely U برای مثال
tag U مثال مبتذل
videlicet U برای مثال
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
e.g U برای مثال
exempli gratia U برای مثال
exemplification U مثال اوری
exemplum U مثال نمونه
tags U مثال مبتذل
for example U به عنوان مثال
locus U مثال ادبی
in fact U برای مثال
instance U مثال شاهد
instances U مثال شاهد
illustratively U با عکس یا مثال
namely <adv.> U برای مثال
to wit <adv.> U برای مثال
videlicet U برای مثال
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
supervisory U بعنوان بررسی کننده
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
armlet U بازوبند [بعنوان جواهر]
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
instants U ماه کنونی مثال
instant U ماه کنونی مثال
For instance . By way of example . U مثلا"( من باب مثال )
query by example U سئوال از طریق مثال
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
bait fish U ماهی کوچک بعنوان طعمه
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
marks U بعنوان سیگنال استفاده میکند
historicize U بعنوان تاریخ نشان دادن
tax incentive U مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
under the guize of U بعنوان به بهانه درهیئت درزی
to recover from something U ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
to catch [to start] U روشن شدن [مثال موتور]
practice fee U دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
suppressant U داروی جلوگیر [مثال اشتها]
to suck on U مکیدن [مثال آب نبات چوبی ]
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to recover from something U به حالت اول درآمدن [مثال از بحرانی]
to enter [into a mine] U وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
traffic on public roads U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
street traffic U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
vindication U اعاده حیثیت [مثال شهرت یا آبرو ...]
to descend [into a mine] U وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
bucktail U نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
The letter is addressed to you . U نامه بعنوان شما نوشته شده است
He has been exposed as a traitor. U هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
tail group U مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
locus classicus U مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
bug U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugging U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
eryngo U ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
Pickles are often eaten as a relish . U خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
bag U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
bugs U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
bags U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
boolean operation U عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
aperitif U نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
cut-out U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
cut-outs U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
glass wool U تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
nosy parker U پشت دست نشین [و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند] [مثال در ورق بازی]
kibitzer U پشت دست نشین [و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند] [مثال در ورق بازی]
to shoot one's mouth off <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
cryoelectronic storage U یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
ramdrive.sys U در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
hank U طول مشخصی از نخ [بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
general grant U کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
under the veil of religion U درلفافه مذهب بعنوان مذهب ببهانه دین
protectionism U دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
autotransformer U ترانسفورماتوری با یک سیم پیچ که بوسیله یک لغزنده کربنی تعدادی از دورهای سیم پیچ را بعنوان ثانویه جدامیکند
barbiturate U نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
tone-on-tone U [بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
turret motife U طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com