Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
peculiarly
U
بطور ویژه یا خاص شخصا"
Other Matches
individ
U
بطور مجزا شخصا
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
inpropria persona
U
شخصا
parsonally
U
شخصا"
in propria persona
U
شخصا
individually
U
شخصا"
i went there in my own
U
شخصا` انجا رفتم
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
I shall personally undertake tht you make a profit.
U
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
One day I want to have a horse of my very own.
U
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
toolkit software
U
بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
sans recours
U
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
prerogative
U
حق ویژه
extra
<adj.>
U
ویژه
prerogatives
U
حق ویژه
special
<adj.>
U
ویژه
privilege
U
حق ویژه
expresses
U
ویژه
express
U
ویژه
special character
U
ویژه
special
U
ویژه
specific humidity
U
نم ویژه
idiocrasy
U
ویژه
expressed
U
ویژه
nett
U
ویژه
net
U
ویژه
expressing
U
ویژه
nets
U
ویژه
specific
U
ویژه
expert
U
ویژه گر
adhoc
U
ویژه
specialists
U
ویژه گر
paticular
U
ویژه
specialist
U
ویژه گر
particular
U
ویژه
peculiar
U
ویژه
specially
U
ویژه
extra special
U
ویژه
experts
U
ویژه گر
specifics
U
ویژه
priviege
U
حق ویژه
particulars
U
ویژه
specific resistance
U
مقاومت ویژه
specific lattice
U
شبکه ویژه
specific yield
U
ابدهی ویژه
speleologist
U
ویژه گر غارشناسی
specific humidity
U
رطوبت ویژه
bylaw
U
قانون ویژه
monograph
U
ویژه نگاشت
specific weight
U
وزن ویژه
garb
U
پوشاک ویژه
specific rotation
U
چرخش ویژه
monographs
U
ویژه نگاشت
specific viscosity
U
گرانروی ویژه
specific volume
U
حجم ویژه
specific weight
U
سنگینی ویژه
lingo
U
زبان ویژه
lingoes
U
زبان ویژه
specialises
U
ویژه گری
body guard
U
هنگ ویژه
special effects
U
جلوههای ویژه
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
specializing
U
ویژه گری
specialising
U
ویژه گری
specializes
U
ویژه گری
characteristically
U
نشان ویژه
characteristic
U
نشان ویژه
specialty
U
ویژه گری
special session
U
نشست ویژه
extraordinary meeting
U
نشست ویژه
indicium
U
نشانه ویژه
specialists
U
ویژه کار
byelaw
U
قانون ویژه
specialist
U
ویژه کار
special symbol
U
نماد ویژه
specialize
U
ویژه گری
specific heat
U
دمای ویژه
quantum state
U
ویژه حالت
juvenile
U
ویژه نو جوانان
juveniles
U
ویژه نو جوانان
version
U
شرح ویژه
versions
U
شرح ویژه
zoologist
U
ویژه گرجانورشناسی
penologist
U
ویژه گر کیفرشناسی
particular lien
U
حق حبس ویژه
idioms
U
تعبیر ویژه
nutritionists
U
ویژه گر تغذیه
nutritionist
U
ویژه گر تغذیه
acoustician
U
ویژه گر اواشنود
specialities
U
ویژه گری
speciality
U
ویژه گری
proper volume
U
ویژه حجم
proper function
U
ویژه تابع
prerogatived
U
دارای حق ویژه
labeled cargo
U
کالای ویژه
preceptorial
U
ویژه اموزگاری
praetorian guard
U
گارد ویژه
idioms
U
زبان ویژه
morbid
U
ویژه ناخوشی
net profit
U
سود ویژه
specific gravities
U
گرانی ویژه
rarely
U
بااستادی ویژه
characteristics
U
نشان ویژه
monocular
U
ویژه یک چشم
monkish
U
ویژه راهبان
booth
U
جای ویژه
booths
U
جای ویژه
specific gravity
U
گرانی ویژه
idiom
U
تعبیر ویژه
standing order
U
اوامر ویژه
standing orders
U
اوامر ویژه
idiom
U
زبان ویژه
kink
U
ویژه گی فرریز
lachrymal
U
ویژه اشک
lacrimal
U
ویژه اشک
life guard
U
هنگ ویژه
prerogatives
U
دارای حق ویژه
special duty
U
کار ویژه
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
special deposits
U
سپردههای ویژه
special character
U
دخشه ویژه
special case
U
مورد ویژه
special bastard
U
حرامزاده ویژه
specialization
U
ویژه گری
special party
U
گروه ویژه
special passport
U
پاسپورت ویژه
specific heat
U
گرمای ویژه
specific drawdown
U
افت ویژه
specific donor
U
دهنده ویژه
specific cost
U
هزینه ویژه
species specific
U
نوع- ویژه
special verdict
U
تصمیم ویژه
specialization
U
ویژه کاری
special agreement
U
قرارداد ویژه
relative density
U
گرانی ویژه
regiospecific
U
جهت ویژه
lineament
U
نشان ویژه
lineaments
U
نشان ویژه
prerogative
U
حق یا امتیاز ویژه
prerogative
U
دارای حق ویژه
resistivity
U
مقاومت ویژه
singular matrix
U
ماتریس ویژه
singular matrix
U
ماتریش ویژه
self weight
U
ویژه وزن
stall
U
لژ جایگاه ویژه
stalling
U
لژ جایگاه ویژه
prerogatives
U
حق یا امتیاز ویژه
dead weights
U
ویژه وزن
physiologists
U
ویژه گر فیزیولوژی
proper value
U
ویژه مقدار
gastronomist
U
ویژه گرخوراک
endemical
U
ویژه یک قوم
conizance
U
نشان ویژه
physiologist
U
ویژه گر فیزیولوژی
electrical resistivity
U
مقاومت ویژه
habiliments
U
جامه ویژه
eigenvalue
U
ویژه مقدار
eigenfunction
U
ویژه تابع
ecotype
U
بوم ویژه
extra equipment
U
متعلقات ویژه
capital
U
ارزش ویژه
neurologist
U
ویژه گر اعصاب
characteristic number
U
ویژه مقدار
equity capital
U
ارزش ویژه
characteristic root
U
ویژه مقدار
experts
U
ویژه کار
cariologist
U
ویژه گر قلب
expert
U
ویژه کار
trait
U
نشان ویژه
traits
U
نشان ویژه
favourite or vor
U
ویژه مخصوص
dead weight
U
ویژه وزن
characteristic function
U
ویژه تابع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com