English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
almost U بطور نزدیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively U بطور نافذ بطور زننده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
martially U بطور جنگی بطور نظامی
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
closest U نزدیک
closer U نزدیک
accessible U نزدیک
neared U نزدیک
forbye U از نزدیک
near U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
upcoming U نزدیک
caudal U نزدیک به دم
closes U نزدیک
near- U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
next door to U نزدیک
nears U نزدیک
nearing U نزدیک
near upon U نزدیک
forthcoming U نزدیک
approaching U نزدیک
near at hand U نزدیک
near by U نزدیک به
near by U نزدیک
on the eve of U نزدیک
nearer U نزدیک
at hand U نزدیک
neighbouring U نزدیک
in sight U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
nearest U نزدیک
beside U نزدیک
hard by U نزدیک
close up U از نزدیک
nearby U نزدیک
fast by U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
imminent U نزدیک
close-up U از نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
proximate U نزدیک
close-ups U از نزدیک
vicinal U نزدیک
forby U از نزدیک
close by U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
close U نزدیک
nigh U نزدیک
close aboard U نزدیک
by U از نزدیک
foreby U نزدیک
forbye U نزدیک
towards U نزدیک
adjacent U نزدیک
narrowly U از نزدیک
contiguous U نزدیک
hand to hand U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
forby U نزدیک
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
nearest U نزدیک به ضربه
subadult U نزدیک سن تکلیف
whitish U نزدیک به سفید
to gain on U نزدیک شدن به
near by U دم دست نزدیک
subapical U نزدیک راس
toward U نزدیک به مقارن
subsaturated U نزدیک به اشباع
low U نزدیک سبد
near shore U نزدیک به ساحل
by U نزدیک کنار
near sightedness U نزدیک بینی
to keep close U نزدیک ماندن
proximal U نزدیک مبدا
nearer the end U نزدیک تر بیابان
nearsightedness U نزدیک بینی
neighbor U همسایه نزدیک
near U نزدیک به ضربه
near- U نزدیک به ضربه
paranasal U نزدیک بینی
nearing U نزدیک به ضربه
foreground U نزدیک نما
to be on the way U نزدیک شدن
recent memory U حافظه نزدیک
abutted U نزدیک بودن
neared U نزدیک به ضربه
to come by U نزدیک شدن
abuts U نزدیک بودن
abut U نزدیک بودن
nears U نزدیک به ضربه
nearer U نزدیک به ضربه
in the near future U در آینده نزدیک
myopy U نزدیک بینی
near sight U نزدیک بینی
short sighted U نزدیک بین
deciding U نزدیک به هدف
short-range U نزدیک برد
short range U نزدیک برد
inside U نزدیک بمرکز
stand by <idiom> U نزدیک بودن
near-sighted U نزدیک بین
near sighted U نزدیک بین
closest U نزدیک بهم
besides U بعلاوه نزدیک
close U نزدیک بهم
paulo postfuture U اینده نزدیک
parotic U نزدیک به گوش
beetle eyed U نزدیک بین
adjoining U نزدیک مجاور
closest U نزدیک به ناو
nearsighted U نزدیک بین
insides U نزدیک بمرکز
closer U نزدیک به ناو
closer U نزدیک بهم
Near East U خاور نزدیک
close U نزدیک به ناو
closes U نزدیک به ناو
closes U نزدیک بهم
short-sighted U نزدیک بین
Near our office . U نزدیک اداره ما
subcentral U نزدیک مرکز
paranephric U نزدیک گرده
short U نزدیک تور
odd comeshortly U اینده نزدیک
odd comeshortly U روز نزدیک
grazes U نزدیک به زمین
grazed U نزدیک به زمین
graze U نزدیک به زمین
acceding U نزدیک شدن
accedes U نزدیک شدن
acceded U نزدیک شدن
shorter U نزدیک تور
shortest U نزدیک تور
at U پهلوی نزدیک
parahepatic U نزدیک جگر
converging U به هم نزدیک شدن
to be quite close U نزدیک به هم بودن
converges U به هم نزدیک شدن
on the simmer U نزدیک بجوش
converged U به هم نزدیک شدن
converge U به هم نزدیک شدن
of kin U نزدیک همانند
accede U نزدیک شدن
accosts U نزدیک شدن
accost U نزدیک شدن
deep U نزدیک به هدف
deeper U نزدیک به هدف
hand in glove U خیلی نزدیک
in- U نزدیک ساحل
close range U مسافت نزدیک
in- U نزدیک دم دست
close price U قیمت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
accost U نزدیک کشیدن
accosting U نزدیک کشیدن
close supervision U نظارت نزدیک
deepest U نزدیک به هدف
accosting U نزدیک شدن
approaches U نزدیک شدن
accosted U نزدیک کشیدن
accosted U نزدیک شدن
inextremis U نزدیک بمرگ
in U نزدیک دم دست
one of these days U دراینده نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
in the near f. U دراینده نزدیک
in shore U در اب نزدیک کرانه
aftermost U نزدیک پاشنه
aggress U نزدیک شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com