Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
insignificantly
U
بطور ناچیز بدون داشتن معنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
Form without substance .
U
صورت بدون معنی
pregnantly
U
بطور پر معنی
expessively
U
بطور پر معنی با حالت
meaner
U
معنی داشتن
meanest
U
معنی داشتن
mean
U
معنی داشتن
inanely
U
بطور پوچ یا بی معنی بیهوده
meaner
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
meanest
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
mean
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
Their eyes met.
U
آنها به هم زل زدند.
[همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
inexplicit
U
بطور ضمنی بدون توضیح
irresponsibly
U
بدون داشتن مسئولیت
incommensurably
U
بدون داشتن مقیاس مشترک
aver
U
بطور قطع افهار داشتن
averring
U
بطور قطع افهار داشتن
avers
U
بطور قطع افهار داشتن
averred
U
بطور قطع افهار داشتن
to over hear any one
U
سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
ineligibly
U
بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
unconditional
U
دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
acceptation
U
قبول معنی عرف معنی مصطلح
vertical take off and landing
U
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
signifies
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signify
U
معنی دادن معنی بخشیدن
signifying
U
معنی دادن معنی بخشیدن
ciphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher
U
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
picayune
U
ناچیز
potties
U
ناچیز
potty
U
ناچیز
trivial
U
ناچیز
negligible
U
ناچیز
inconsiderable
U
ناچیز
peddling
U
ناچیز
hairsplitting
U
ناچیز
meaner
U
ناچیز
small change
U
ناچیز
trifle
U
ناچیز
mean
U
ناچیز
trifles
U
ناچیز
meanest
U
ناچیز
nugatory
U
ناچیز
scrimp
U
ناچیز
meager
U
ناچیز
sparing
U
ناچیز
runty
U
ناچیز
picayubnish
U
ناچیز
pelting
U
ناچیز
poorest
U
ناچیز
insignificant
U
ناچیز
piffle
U
ناچیز
inconsequential
U
ناچیز
straws
U
ناچیز
straw
U
ناچیز
poor
U
ناچیز
poorer
U
ناچیز
of no account
U
ناچیز
vain
U
ناچیز
fiddling
U
ناچیز
peppercorns
U
ناچیز
trivia
U
ناچیز
trifling
U
ناچیز
small time
U
ناچیز
small-time
U
ناچیز
meagre
U
ناچیز
piddling
U
ناچیز
inappreciable
U
ناچیز
peppercorn
U
ناچیز
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
cheapens
U
ناچیز شمردن
slighted
U
ناچیز شماری
slighted
U
مقدار ناچیز
slight
U
ناچیز شماری
slight
U
مقدار ناچیز
cheapening
U
ناچیز شمردن
cheapened
U
ناچیز شمردن
slighter
U
مقدار ناچیز
slighter
U
ناچیز شماری
slightest
U
ناچیز شماری
pin money
U
مبلغ ناچیز
slighting
U
مقدار ناچیز
slighting
U
ناچیز شماری
slights
U
ناچیز شماری
quiddity
U
جوهر ناچیز
slightest
U
مقدار ناچیز
cheapen
U
ناچیز شمردن
chicken feed
U
مبلغ ناچیز
stramineous
U
سبک ناچیز
slights
U
مقدار ناچیز
underestimating
U
ناچیز پنداشتن
underestimates
U
ناچیز پنداشتن
underestimated
U
ناچیز پنداشتن
underestimate
U
ناچیز پنداشتن
tiny
U
کوچک ناچیز
tiniest
U
کوچک ناچیز
tinier
U
کوچک ناچیز
to make a push at
U
ناچیز شمردن
to set at nought
U
ناچیز شمردن
to snap one;s fingers at
U
ناچیز شمردن
to think little of
U
ناچیز شمردن
teenier
U
کوچک ناچیز
trivialization
U
ناچیز شماری
teeniest
U
کوچک ناچیز
teeny
U
کوچک ناچیز
little
U
ناچیز جزئی
mean
U
جزیی ناچیز
opusculum
U
اثرادبی ناچیز
inappreciable
U
ناچیز بی بها
meaner
U
جزیی ناچیز
pint size
U
خرد ناچیز
misprize
U
ناچیز شمردن
pint-size
U
خرد ناچیز
meanest
U
جزیی ناچیز
pint sized
U
ناچیز کوچک
worthless
U
ناچیز و بی قیمت
make nothing of
U
ناچیز شمردن
invalued
U
بی بها ناچیز
think nothing of
U
ناچیز شمردن
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
sour grapes mechanism
U
مکانیسم ناچیز انگاری
inconseqential
U
غیر مهم ناچیز
to thinks scorn of
U
ناچیز یا حقیر شمردن
vilipend
U
ناچیز شمردن تحقیرکردن
traces
U
مقدار ناچیز ترسیم
traced
U
مقدار ناچیز ترسیم
trace
U
مقدار ناچیز ترسیم
self effacement
U
ناچیز شماری خود
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
underrating
U
ناچیز شمردن دست کم گرفتن
underrates
U
ناچیز شمردن دست کم گرفتن
underrated
U
ناچیز شمردن دست کم گرفتن
it is immaterial
U
ناچیز است اهمیت ندارد
underrate
U
ناچیز شمردن دست کم گرفتن
to make noyhing of
U
ناچیز شمردن اهمیت ندادن
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
sag
U
کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
sags
U
کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
sagged
U
کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com