English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sacredly U بطور مقدس یا محترم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
holily U بطور مقدس
halidom U چیز مقدس جای مقدس
worshipful U محترم
honorable U محترم
honourable U محترم
venerable U محترم
respectable U محترم
reverent U محترم
to have an steem for U محترم داشتن
to be kindly regarded U محترم بودن
gentleman U شخص محترم
to rold in steem U محترم داشتن
to hold in respect U محترم داشتن
honor U محترم شمردن
creditable U محترم و ابرومند
gentlemen U شخص محترم
our esteemed patron U حامی محترم ما
sir U شخص محترم
to regard with reverence U محترم داشتن
to hold in reverence U محترم داشتن
respect U محترم داشتن بزرگداشت
dishonour a contract U قرارداد را محترم نشمردن
respect U احترام محترم شمردن
respects U محترم داشتن بزرگداشت
signor U شخص محترم مسیو
respects U احترام محترم شمردن
a highly esteemed scientist U یک دانشمند بسیار محترم
worshipless U غیر محترم ناشایسته
honour a contract U قرارداد را محترم شمردن
to hold in estimation U محترم یاارجمند داشتن
esteem U لایق دانستن محترم شمردم
gentry U مردمان محترم و با تربیت اصالت
Dear Mr. Green . U آقای گرین عزیز ( محترم )
prytaneum U تالارپذیرایی سفراو مردمان محترم
Esteemed commissioner! U مامور عالی رتبه محترم!
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father. U پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
one of the most respected families U یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
numinous U مقدس
heavenly minded U مقدس
sacred U مقدس
holiest U مقدس
inviolable U مقدس
saintly U مقدس
prayerful U مقدس
sanctified U مقدس
hallowed U مقدس
sacrosanct U مقدس
sanctimonious U مقدس
holy U مقدس
venerable U مقدس
holier U مقدس
saints U مقدس
saint U مقدس
sanctuary U جایگاه مقدس
sanctuaries U جایگاه مقدس
Holy Writ U کتاب مقدس
dedication cross U صلیب مقدس
sacred books U کتابهای مقدس
the Holy Trinity U تثلیت مقدس
hagiology U ادبیات مقدس
Holly Sepulchre U مقبره مقدس
shrines U جای مقدس
sanctimonious U مقدس نما
shrine U جای مقدس
halidome U جای مقدس
hallow U مقدس کردن
Holy Father U پدر مقدس
holy legislator U شارع مقدس
holyday U روز مقدس
fiestas U روز مقدس
fiesta U روز مقدس
Mashhad U هر مقدس مشهد
halidome U چیز مقدس
sacred places U جاهای مقدس
tartufe U مقدس ریایی
saints U مقدس شمردن
saint U مقدس شمردن
scriptures U کتاب مقدس
scripture U کتاب مقدس
relics U اثار مقدس
relic U اثار مقدس
tartuffe U خشکه مقدس
Holy Week U هفتهی مقدس
Holy Weeks U هفتهی مقدس
moralistic U خشکه مقدس
tartufe U خشکه مقدس
SS U مخفف مقدس
St U مخفف مقدس
st.michael U پطرس مقدس
tartuffe U مقدس ریایی
sanctimony U مقدس نمایی
sanctimoniousness U مقدس نمایی
innocent U مبرا مقدس
sanctified airs U مقدس نمایی
stoup U قدح اب مقدس
sancify U مقدس شمردن
the holy U کتاب مقدس
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
pontify U خودرا مقدس نمودن
it say in the bible that U در کتاب مقدس میگوید
guaiacum U عودالانبیاء درخت مقدس
biblical U مطابق کتاب مقدس
hermeneutic U ایین تفسیرکتاب مقدس
religiosity U خشکه مقدس بودن
postil U تفسیر کتاب مقدس
biblical U وابسته به کتاب مقدس
anointment U تقدیس با روغن مقدس
bibliolatry U پرستش کتاب مقدس
pali U زبان مقدس بودائیان
sanctum U قدس جایگاه مقدس
mitzvah U حکم کتاب مقدس
altar-table U میز مقدس در کلیسا
mitsvot U حکم کتاب مقدس
hermeneutics U علم یا ایین تفسیرکتاب مقدس
altar of credence U [جایگاه نان و شراب مقدس]
it is said in the bible that U در کتاب مقدس می گوید یامینویسد که
apis U گاو مقدس مصریان قدیم
buret U تنگ مخصوص شراب مقدس
buretto U تنگ مخصوص شراب مقدس
bibles U بطورکلی هر رساله یاکتاب مقدس
bible U بطورکلی هر رساله یاکتاب مقدس
People of the Book U پیروان کتاب مقدس [ دین]
feretory U [صندوق آثار مقدس کلیسا]
vedic U وابسته به وداکتاب مقدس هندو
to U مادریک کلمه مقدس است
veda U کتاب مقدس باستانی هند
midrash U تفسیر کتاب مقدس یهود
scriptural U مطابق متن کتاب مقدس
lignum vitae U درخت مقدس خشب الانبیاء
martinmas U جشن مارتین مقدس در 11نوامبر
i saw this p in the scripture U این فقره را در کتاب مقدس دیدم
zion U کوه مقدس اورشلیم قوم اسرائیل
vulgate U نسخه لاتین قدیمی کتاب مقدس
lectionary U ایات منتخبه یا قسمتی از کتاب مقدس
it say in the bible that U درکتاب مقدس گفته شده است
lector U قاری کتاب مقدس در کلیسای کاتولیک
revised version U ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
credence U [قفسه یا میز در حرم مقدس کلیسا]
enshrine U ضریح ساختن مقدس وگرامی داشتن
biblicism U پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
martially U بطور جنگی بطور نظامی
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
incisively U بطور نافذ بطور زننده
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
paradigm U ایه کتاب مقدس که مثالی رامتضمن است
franciscan U وابسته بدسته راهبان فرقه فرانسیس مقدس
reliquary U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
reliquaries U فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
lower criticism U انتقاد نسبت به مندرجات متن کتاب مقدس
paradigms U ایه کتاب مقدس که مثالی رامتضمن است
scripturalism U اعتقادبه نص کتاب مقدس دلبستگی بدلائل نقلی
pierian spring U الهام بخش شعر وسخنوری چشمه مقدس شاعری
futurism U اعتقاد بوقوع پیشگوییهای کتاب مقدس عقیده به اخرت
grey friar U عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
ampullae niche U [طاقچه ای در کلیسا برای نگه داشتن ظروف آب مقدس]
inspirationist U کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
to hold somebody in respect [to hold somebody in high regard ] U کسی را محترم داشتن [احترام گذاشتن به کسی]
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
bible U کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
altar of repose U [طاقچه یا گوشه محراب کلیسا که گنجه ای از نان مقدس در آن است.]
bibles U کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق وجدید است
fundamentalist U کسیکه نسبت بکتاب مقدس واصول دین پروتستان طرفدارعقایدکهنه است
sangrail U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangraal U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
the Holy Grail U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
sangreal U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
blue law U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
iconostasis U [پرده ای بین جایگاه مقدس و فضای اصلی در کلیساهای ارتدکس یونان و روسیه]
blue laws U قوانینی که رقص و نمایش ومسابقات و حتی کار را در روز مقدس تحریم کند
isagogics U گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
methuselah U " متوشالح " کاهن بزرگ یهود که بنابروایت کتاب مقدس 969 سال زندگی کرده
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
patron saint U امام یا شخص مقدس حامی شخص
patron saints U امام یا شخص مقدس حامی شخص
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
hagiology U تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
capitulary U کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
atilt U بطور کج
flabbily U بطور شل و ول
wetly U بطور تر
confusedly U بطور در هم و بر هم
lastingly U بطور پا بر جا
transtively U بطور
loosely U بطور شل یا ول
meanly U بطور بد
streakily U بطور خط خط
muddily U بطور گل الود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com