Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clandestinely
U
بطور مخفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underground
U
مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
slinky
U
مخفی
secret
U
مخفی
furtive
U
مخفی
secrets
U
مخفی
hid
U
مخفی
undercover
U
مخفی
covert
U
مخفی
perdu or due
U
مخفی
hush-hush
U
مخفی
hush hush
U
مخفی
hidden
U
مخفی
slinkier
U
مخفی
slinkiest
U
مخفی
concealed
U
مخفی
closeted
U
مخفی
clandestine
U
مخفی
closet
U
مخفی
closets
U
مخفی
closeting
U
مخفی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
hidden file
U
فایل مخفی
cover
U
مخفی در بر گرفتن
hidey-hole
U
مخفی گاه
hidy-hole
U
مخفی گاه
coverings
U
مخفی در بر گرفتن
conceals
U
مخفی کردن
under
U
مخفی درزیر
conceal
U
مخفی کردن
submergence
U
مخفی سازی
submers
U
مخفی کردن
mole
U
مامور مخفی
hugger mugger
U
مخفی کردن
defector in place
U
مامور مخفی
covers
U
مخفی در بر گرفتن
blinded
U
مخفی گاه
blinds
U
مخفی گاه
stow
U
مخفی کردن
stowed
U
مخفی کردن
codes
U
کدهای مخفی
hid
U
مخفی شده
under-
U
مخفی درزیر
stows
U
مخفی کردن
hideaway
U
مخفی گاه
hidden codes
U
رمزهای مخفی
hickok belt
U
مخفی کردن زه
skeleton in one's closet
<idiom>
U
رازهای مخفی
secret agent
U
مامور مخفی
secret agents
U
مامور مخفی
stowaway
U
مسافر مخفی
stowaways
U
مسافر مخفی
hideaways
U
مخفی گاه
stowing
U
مخفی کردن
obscurest
U
مخفی کردن
blind
U
مخفی گاه
obscuring
U
مخفی کردن
by ballot
U
با رای مخفی
emissary
U
مامور مخفی
emissaries
U
مامور مخفی
bugs
U
میکروفن مخفی
obscure
U
مخفی کردن
bug
U
میکروفن مخفی
bugging
U
میکروفن مخفی
obscured
U
مخفی کردن
obscurer
U
مخفی کردن
obscures
U
مخفی کردن
plainclothesman
U
پلیس مخفی
submerging
U
مخفی کردن
occult
U
مخفی کردن
covert operations
U
عملیات مخفی
submerged
U
مخفی کردن
hidden
U
مخفی شده
submerge
U
مخفی کردن
submerges
U
مخفی کردن
secret ballot
U
رای مخفی
fig leaf
U
لاپوش مخفی کننده
ballots
U
رای مخفی دادن
camouflaged
U
مخفی کردن پوشاندن
hides
U
مخفی نگاه داشتن
camouflage
U
مخفی کردن پوشاندن
falsi crimen
U
مخفی کردن حقیقت
balloted
U
رای مخفی دادن
camouflages
U
مخفی کردن پوشاندن
camouflaging
U
مخفی کردن پوشاندن
bugged
U
مجهز به میکروفن مخفی
fig leaves
U
لاپوش مخفی کننده
hide
U
مخفی نگاه داشتن
ballot
U
رای مخفی دادن
spial
U
عمل مخفی انجام دادن
perdue
U
مخفی سرباز جان فشان
hush
U
ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
perdu
U
مخفی سرباز جان فشان
conclearer of stolen goods
U
مخفی کننده اموال مسروقه
hickok belt
U
مخفی شدن پنهان کردن
cover
U
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
huddling
U
مخفی کردن درهم ریختگی
huddles
U
مخفی کردن درهم ریختگی
gestapo
U
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
covered approach
U
پیشروی پوشیده معابر مخفی
cover
U
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
huddled
U
مخفی کردن درهم ریختگی
huddle
U
مخفی کردن درهم ریختگی
blind
U
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
blind
U
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
ballots
U
رای مخفی مجموع اراء نوشته
balloted
U
رای مخفی مجموع اراء نوشته
disclose
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
ballot
U
رای مخفی مجموع اراء نوشته
disclosing
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
ambushes
U
مخفی گاه سربازان برای حمله
espial
U
جاسوسی عمل مخفی انجام دادن
hit the dirt
<idiom>
U
خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
covered position
U
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
ambush
U
مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushed
U
مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing
U
مخفی گاه سربازان برای حمله
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
rear takedown with outside leg tackle
U
گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
He has been exposed as a traitor.
U
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
apparatus
U
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
screens
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
secret ballot
U
ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
cull
U
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culled
U
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culls
U
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culling
U
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
burned
U
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
backstreet
U
فعالیتهای غیر رسمی و مخفی و اغلب غیر قانونی
conventicle
U
انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
secret police
U
سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
lastingly
U
بطور پا بر جا
meanly
U
بطور بد
confusedly
U
بطور در هم و بر هم
flabbily
U
بطور شل و ول
wetly
U
بطور تر
loosely
U
بطور شل یا ول
atilt
U
بطور کج
streakily
U
بطور خط خط
transtively
U
بطور
choicely
U
بطور پسندیده
circularly
U
بطور مدور
indispensably
U
بطور حتمی
cloudily
U
بطور تیره
comkplimentarily
U
بطور تعارفی
cardinally
U
بطور مهم
commodiously
U
بطور راحت
indissolubly
U
بطور غیرقابل حل
compatibly
U
بطور موافق
compositely
U
بطور مرکب
indissolubly
U
بطور پایدار
chimerically
U
بطور واهی
indispansably
U
بطور ضروری
cephalad
U
بطور راسی
catercorner
U
بطور مورب
indefeasibly
U
بطور پابرجا
catercornered
U
بطور مورب
indecently
U
بطور ناشایسته
indicatively
U
بطور اشاره
incorporeally
U
بطور غیرمحسوس
indicatively
U
بطور اخباری
incontestably
U
بطور مسلم
centrically
U
بطور مرکزی
indiscretely
U
بطور یک پارچه
inconveniently
U
بطور نامناسب
comprehensively
U
بطور جامع
incommunicably
U
بطور نگفتنی
incommodiously
U
بطور ناراحت
contagiously
U
بطور مسری
inclusively
U
بطور جامع
inclusively
U
بطور متضمن
contrarily
U
بطور متضاد
inauspiciously
U
بطور مشئوم
inartificially
U
بطور غیرمصنوعی
inarticulately
U
بطور ناشمرده
inappropriately
U
بطور غیرمقتضی
inappreciably
U
بطور نامحسوس
incisively
U
بطور برنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com