Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
finitely
U
بطور محدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
illimitably
U
بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
incomprehensively
U
بطور غیرجامع یا محدود
Other Matches
illmitable
U
محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight
U
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
incomprehensive
U
محدود
limited
U
محدود
lock step
U
محدود
finite
U
محدود
limit
U
محدود
incomprehensible
U
نا محدود
terminate
U
محدود
terminated
U
محدود
terminates
U
محدود
finte
U
محدود
indeterminable
U
نا محدود
ambient
U
محدود
limitary
U
محدود
limiting
U
محدود
limited access
U
محدود
indefinite
U
نا محدود
moderated
U
محدود
moderates
U
محدود
moderating
U
محدود
moderate
U
محدود
restricts
U
محدود کردن
straitlaced
U
محدود درفشار
set out
U
محدود کردن
sex limited
U
محدود به جنس
unbound
U
غیر محدود
restricting
U
محدود کردن
parochial
U
ناحیهای محدود
qualified
U
مقید محدود
qualificatory
U
محدود سازنده
qualified property
U
مالکیت محدود
straiten
U
محدود کردن
straightlaced
U
محدود درفشار
limited editions
U
کالای محدود
bottomless
U
غیر محدود
limited editions
U
چاپ محدود
limited edition
U
فرآوردهی محدود
limited edition
U
کالای محدود
limited edition
U
چاپ محدود
trammel
U
محدود ساختن
limit
U
محدود کردن
confined
U
محدود شده
finite integral
U
انتگرال محدود
finite population
U
جامعه محدود
restrainable
U
محدود ساختنی
restrict
U
محدود کردن
limited editions
U
فرآوردهی محدود
restrictive
U
محدود سازنده
restrictive
U
محدود کننده
bound
U
مرز محدود
containment
U
محدود کردن
restrictions
U
محدود کردن
limiting size
U
اندازه محدود
limiter
U
محدود کننده
delimitate
U
محدود کردن
delimitation
U
محدود ساختن
qualifies
U
محدود کردن
qualify
U
محدود کردن
limited power
U
اختیارات محدود
limiting speed
U
سرعت محدود
restriction
U
محدود کردن
containment
U
محدود نگاهداشتن
narrow market
U
بازار محدود
abound
U
محدود کردن
abounded
U
محدود کردن
abounding
U
محدود کردن
abounds
U
محدود کردن
controlled war
U
جنگ محدود
confined equifer
U
سفره محدود
limited objective
U
هدف محدود
stints
U
محدود کردن
limitative
U
محدود کننده
limited divorce
U
طلاق محدود
catathymic amnesia
U
یادزدودگی محدود
limited denied war
U
جنگ محدود
infinite
U
نا محدود بی اندازه
inter play
U
حرکت محدود
restricted
U
محدود الاستعمال
contracted
U
مختصر محدود
de escalation
U
محدود سازی
peg down
U
محدود کردن
limited integrator
U
انتگرال محدود
copyrighted
U
محدود به حق کپی
stint
U
محدود کردن
circumscribed amnesia
U
یادزدودگی محدود
limitary
U
دارای قدرت محدود
infintate
U
منفی و نا محدود ساختن
autonomy
U
استقلال محلی محدود
controlled access road
U
راه با ورودی محدود
corporations
U
شرکت بامسئولیت محدود
corporation
U
شرکت بامسئولیت محدود
limited access road
U
راه با ورودی محدود
limited liability company
U
شرکت با مسئوولیت محدود
limited denied war
U
جنگ ناخواسته محدود
limited liability company
U
شرکت با مسئولیت محدود
provincialism
U
عقایدوافکار محدود محلی
limited war
U
جنگ محدود وموضعی
rectilineal
U
محدود بخطوط راست
limiting factor
U
عامل محدود کننده
your vocabulary is limited
U
شما محدود است
voltage limiter
U
محدود کننده ولتاژ
transfinite
U
خارج ازاعداد محدود
transfinite
U
ماوراء اعداد محدود
input limiter
U
محدود کننده ورودی
narrow
U
محدود باریک کردن
closed
U
مسابقه محدود به سن یاجنس
narrowed
U
محدود باریک کردن
blind bombing zone
U
منطقه بمباران محدود
finite element method
U
روش المان محدود
i/o bound
U
محدود به ورودی خروجی
restriction
U
یک چیز محدود شده
stenophagous
U
غذای محدود خوار
restrictions
U
یک چیز محدود شده
illimitable
U
نامحدود محدود نشدنی
extensive agricultuse
U
کشاورزی غیر محدود
locals
U
محدود بیک محل
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
semipermanent
U
دارای مدت محدود
airspace restricted area
U
منطقه پرواز محدود
restricted area
U
منطقه اتش محدود
man
U
شبکه با گسترده محدود
determinate
U
تعیین شده محدود
narrower
U
محدود باریک کردن
local
U
محدود بیک محل
narrowest
U
محدود باریک کردن
narrow mindedly
U
با فکر محدود متعصبانه
determinative
U
محدود کننده صفت
compass
U
محدود کردن فهمیدن
one idead
U
دارای فکر محدود
sinedie
U
تاتاریخ غیر محدود
current limiter
U
محدود کننده جریان
mans
U
شبکه با گسترده محدود
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
diode limiter
U
محدود کننده دیودی
copyright
U
محدود شده با قوانین کپی
grid current limiting
U
محدود کردن جریان شبکه
locals
U
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
copyrights
U
محدود شده با قوانین کپی
narrow
U
محدود کردن کوته فکر
closed interval
U
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
open interval
U
فاصله نا محدود
[بی کران]
[ریاضی]
limited access
U
دراری محدودیت مدارک محدود
local
U
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
limitation clause
U
شرط محدود کردن مسئوولیت
partial jurisdiction
U
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
small minded
U
دارای ذوق واستعداد محدود
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
metropolitan area network
U
شبکه گسترده در مسافت محدود.
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
run length limited recording
U
ثبت محدود طول اجرا
rll
U
ثبت محدود طول اجرا
territorialization
U
محدود کردن بیک ناحیه
impale
U
محدود کردن میله کشیدن
impaled
U
محدود کردن میله کشیدن
restrictive trade practices
U
روشهای محدود کردن تجارت
impaling
U
محدود کردن میله کشیدن
narrowest
U
محدود کردن کوته فکر
narrowed
U
محدود کردن کوته فکر
narrower
U
محدود کردن کوته فکر
impales
U
محدود کردن میله کشیدن
time policy
U
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
home range
U
جای محدود برای فعالیت حیوانات
special
U
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
gagging
U
پوزه بند بستن محدود کردن
gagged
U
پوزه بند بستن محدود کردن
gag
U
پوزه بند بستن محدود کردن
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
clip someone's wings
<idiom>
U
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
gags
U
پوزه بند بستن محدود کردن
class
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
circumscription
U
انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
classing
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classes
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classed
U
محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
fire restriction
U
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
an infinite verb
U
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
capital expenditure
U
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
delimits
U
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
peripheral
U
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
delimited
U
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimiting
U
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com