Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
admissibleness
U
بطور قابل قبول
eligibly
U
بطور قابل قبول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
Other Matches
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
satisfactory
<adj.>
U
قابل قبول
sufficient
<adj.>
U
قابل قبول
sufficing
<adj.>
U
قابل قبول
good
[sufficient]
<adj.>
U
قابل قبول
allowable
U
قابل قبول
adequate
<adj.>
U
قابل قبول
acceptable
U
قابل قبول
reasonable
U
قابل قبول
acceptable
<adj.>
U
قابل قبول
acceptance limit
U
حد قابل قبول
passable
U
قابل قبول
tolerable
U
قابل قبول
valid
U
قابل قبول
receivable
U
قابل قبول
sufficiently
<adv.>
U
قابل قبول
admissible
U
قابل قبول
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
قابل قبول
believable
U
قابل قبول
aceptive
U
قابل قبول
admittable
U
قابل قبول
sit right (negative)
<idiom>
U
غیر قابل قبول
hard currencies
U
ارز قابل قبول
admissible load
U
بار قابل قبول
valid assumptions
U
فروض قابل قبول
popularity
U
قابل قبول عامه
admissible stress
U
تلاش قابل قبول
to hold water
U
قابل قبول بودن
credibility
U
قابل قبول بودن
to be valid
U
قابل قبول بودن
legal tender
U
پول قابل قبول
zone of acceptability
U
منطقه قابل قبول
acceptance tolerance
U
حد مجاز قابل قبول
loss appraisal
U
ضایعات قابل قبول
permissible stress
U
خستگی قابل قبول
primafacie
U
در بادی امر قابل قبول
europatents
U
حق اختراع قابل قبول دراروپا
argumentum
U
یک سلسله دلایل قابل قبول
acceptable product
U
فراورده جانشین قابل قبول
cut off ratio
U
حداقل نرخ قابل قبول
persona non grata
U
شخص غیر قابل قبول
acceptable alter nate product
U
فراورده مشابه قابل قبول
acceptable quality level
U
سطح کیفیت قابل قبول
add up
<idiom>
سازگار و قابل قبول به نظر رسیدن
principal challenger
U
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
standard
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
operation exposure guide
U
حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
signalled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signaled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
nuncupative will
U
در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
retaining fee
U
وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
wind aided
U
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
pooler
U
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
capably
U
بطور قابل
practicably
U
بطور قابل عبور
heritably
U
بطور قابل توارث
inheritably
U
بطور قابل توارث
extricably
U
بطور قابل تخلیص
reliably
U
بطور قابل اعتماد
interchangeably
U
بطور قابل معاوضه
imputably
U
بطور قابل اسناد
remarkably
U
بطور قابل ملاحظه
considerably
U
بطور قابل ملاحظه
imaginably
U
بطور قابل تصور
questionably
U
بطور قابل تردید
estimably
U
بطور قابل احترام
expansibly
U
بطور قابل انبساط
excusably
U
بطور قابل عفو
aposematically
U
بطور قابل گوشزد
praiseworthily
U
بطور قابل ستایش
presentably
U
بطور قابل معرفی
habitably
U
بطور قابل سکونت
perceptibly
U
بطور قابل درک
justifiably
U
بطور قابل تصدیق
justifiably
U
بطور قابل تبرئه
laudably
U
بطور قابل ستایش
separably
U
بطور قابل تفکیک
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
noteworthily
U
بطور قابل ملاحظه
explosively
U
بطور قابل احتراق
improvably
U
بطور قابل ترقی
flexibly
U
بطور قابل انحناء
interestingly
U
بطور قابل توجه
comparably
U
بطور قابل مقایسه
divisibly
U
بطور قابل تقسیم
tolerably
U
بطور قابل تحمل
inaccessibly
U
بطور غیر قابل دسترسی
inimitably
U
بطور غیر قابل تقیلد
incalculably
U
بطور غیر قابل تخمین
immeasurably
U
بطور غیر قابل پیمایش
notably
U
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
irremeable
U
بطور غیر قابل برگشت
inalienably
U
بطور غیر قابل انتقال
impregnably
U
بطور غیر قابل تسخیر
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
incorruptibly
U
با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
adopted types
U
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
reception
U
قبول
intromission
U
قبول
receptions
U
قبول
compliance
U
قبول
imprimatur
U
قبول
acceptance
U
قبول
admissions
U
قبول
admission
U
قبول
acceptances
U
قبول
adoption
U
قبول
acknowledgment
U
قبول
accepting
U
قبول شدن
accept
U
قبول کردن
accept
U
قبول شدن
admission of liability
U
قبول بدهی
accepting
U
قبول کردن
accepts
U
قبول شدن
entertain
U
قبول کردن
entertained
U
قبول کردن
entertains
U
قبول کردن
accepts
U
قبول کردن
adopter
U
قبول کننده
pass
U
قبول کردن
concedes
U
قبول شکست
passes
U
قبول کردن
I agree.
U
قبول دارم.
conceded
U
قبول شکست
non acceptance
U
عدم قبول
adoption
U
قبول به فرزندی
adhibit
U
قبول کردن
concede
U
قبول شکست
compliant
U
قبول کننده
ready acceptance
U
حسن قبول
agreement
U
قرار قبول
passed
U
قبول کردن
agreements
U
قرار قبول
admitting
U
قبول کردن
unacceptably
U
غیرقابل قبول
acceptance
U
قبول قرارداد
honouring
U
قبول کردن
allowable load
U
بارقابل قبول
offer and acceptance
U
ایجاب و قبول
honoured
U
قبول کردن
honour
U
قبول کردن
acceptances
U
قبول قرارداد
reply paid /RP/
[reply prepaid]
U
جواب قبول
honors
U
قبول کردن
honoring
U
قبول کردن
disallowance
U
عدم قبول
honored
U
قبول کردن
adopt
U
قبول کردن
admits
U
قبول کردن
admit
U
قبول کردن
intolerancy
U
عدم قبول
disclaims
U
قبول نکردن
disclaiming
U
قبول نکردن
disclaimed
U
قبول نکردن
disclaim
U
قبول نکردن
implied acceptance
U
قبول ضمنی
ineligible
U
غیرقابل قبول
adopts
U
قبول کردن
adopting
U
قبول کردن
unacceptable
U
غیرقابل قبول
received
U
مورد قبول
compliantly
U
با قبول و رضایت
impossible
[colloquial]
<adj.>
U
غیرقابل قبول
accords
U
قبول کردن
accorded
U
قبول کردن
accord
U
قبول کردن
acceptor
U
قبول کننده
rejection
U
قبول نکردن
rejection
U
عدم قبول
compliancy
U
قبول اجابت
withdraw
U
قبول نکردن
acceptation tacite
U
قبول ضمنی
taken
U
مورد قبول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com