English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ripely U بطور رسیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
mellowed U رسیده
consummating U رسیده
consummated U رسیده
consummate U رسیده
ripe U رسیده
mellows U رسیده
consummates U رسیده
riper U رسیده
headed U رسیده
mellow U رسیده
mellowing U رسیده
ripest U رسیده
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
approved <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
It's time U وقتش رسیده که
imported U کالای رسیده
importing U کالای رسیده
authorized <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
import U کالای رسیده
allowed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
fullest U بالغ رسیده
full U بالغ رسیده
Inc U به ثبت رسیده
in U :رسیده امده
in- U :رسیده امده
culminant U باوج رسیده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
maturation U رسیده شدن
overdue U موعد رسیده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
jack in office U رسیده است
floor length U رسیده بکف
in wards U کالای رسیده
approvingly U به تایید رسیده
knee high U بزانو رسیده
approved U به تایید رسیده
over ripe U زیاد رسیده
full-fledged U بالغ رسیده
full fledged U بالغ رسیده
climactic U باوج رسیده
new arrived U تازه رسیده
overripe U بسیار رسیده
new come U تازه رسیده
on end <idiom> U بنظر به پایان رسیده
confirmation U تایید ازاطلاعات رسیده
letterboxes U جعبهی نامههای رسیده
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
Did it ever occur to you that … U تا کنون بفکرت رسیده که ...
antemortem U مرگ زود رسیده
jumped-up U تازه به دوران رسیده
letterbox U جعبهی نامههای رسیده
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
saturant U بحد اشباع رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. U جانم به لبم رسیده
bequests U ارثی که بنابوصیت رسیده
raised to the purple U بپایه مترانی رسیده
pensionable U وقت بازنشستگی رسیده
inwards U واردات کالای رسیده
indents U سفارش رسیده از خارج
indenting U سفارش رسیده از خارج
indent U سفارش رسیده از خارج
nouveaux-riches U تازه بدوران رسیده
intersection point U نقطه بهم رسیده
nouveau riche U تازه بدوران رسیده
nouveau-riche U تازه بدوران رسیده
parvenu U تازه بدوران رسیده
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
bequest U ارثی که بنابوصیت رسیده
ripens U رسیده کردن یاشدن
aggrieved U محنت رسیده مغموم
ripening U رسیده کردن یاشدن
ripened U رسیده کردن یاشدن
ripen U رسیده کردن یاشدن
grown U رسیده جوانه زده
parvenus U تازه بدوران رسیده
it is high time to go U وقت رفتن رسیده است
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
feed water U اب رسیده به دیگ بخار ناو
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
paprika U میوه رسیده فلفل قرمز
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
i am nat my last shifts U کارد به استخوانم رسیده است
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
syngraph U تنظیم کنندگان رسیده باشد
the story is at an end U استان به پایان رسیده است
it was at its height U به منتهای درجه رسیده بود
he is up a gum tree U کاردبه استخوانش رسیده است
if i had brains <idiom> U اگر عقلم رسیده بود
patentee U ذینفع اختراع به ثبت رسیده
paprica U میوه رسیده فلفل قرمز
he has been put to his trumps U کاردبه استخوانش رسیده است
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively U بطور نافذ بطور زننده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
Has a letter arrived for me? U آیا برای من نامه ای رسیده است؟
backtell U ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
haricot U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
embryonic membrane U ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
haricots U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
upstarts U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
irreducibility U حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
upstart U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
I have just received your letter. U کاغذت تازه به دستم رسیده است
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
priming U استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
centralized items U اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
brie U پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponent U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
things have come to a pretty U کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretations U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
lastingly U بطور پا بر جا
streakily U بطور خط خط
transtively U بطور
atilt U بطور کج
wetly U بطور تر
confusedly U بطور در هم و بر هم
meanly U بطور بد
loosely U بطور شل یا ول
flabbily U بطور شل و ول
doubliy U بطور مضاعف
cozily U بطور راحت
regally U بطور شاهوار
thwartwise U بطور اریب
raggelly U بطور ناهموار
tinnily U بطور فریف
intricately U بطور پیچیده
terribly U بطور مخوف
gloriously U بطور با شکوه
gloriously U بطور مجلل
declaredly U بطور اعلام
raggedly U بطور ناهموار
magnificently U بطور باشکوه
magnificently U بطور عالی
rediculously U بطور مضحک
frightfully U بطور مخوف
dismally U بطور مخوف
rankly U بطور فاسد
dismally U بطور مشئوم
acceptably U بطور پسندیده
to sum up U بطور خلاصه
disconnectedly U بطور منفصل
discernibly U بطور معلوم
disagreeably U بطور نامطبوع
dingily U بطور تیره
digressively U بطور منحرف
detestably U بطور منفور
chiefly U بطور عمده
determinately U بطور معین
dispersedly U بطور متفرق
divergently U بطور متباین
emblematically U بطور کنایه
dispiritedly U بطور افسرده
indistinctly U بطور نامعلوم
elliptically U بطور مستتر
editorially U بطور چاپی
durably U بطور مداوم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com