English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prepositionally U بطور حرف اضافه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
incisively U بطور نافذ بطور زننده
surpluses U اضافه
surplus U اضافه
increases U اضافه
increase U اضافه
increased U اضافه
augmentation U اضافه
excesses U اضافه
spared U اضافه
special <adj.> U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
extra <adj.> U اضافه
spare U اضافه
extras U اضافه
plusage U اضافه
increscent U اضافه
plussage U اضافه
overplus U اضافه
in a. to U به اضافه
additions U اضافه
extra- U اضافه
extra U اضافه
addition U اضافه
excess U اضافه
per U حروف اضافه
overshooting U اضافه جهش
overpopulation U اضافه جمعیت
overproduction U اضافه تولید
overshoot U اضافه جهش
overshoots U اضافه جهش
excess luggage U اضافه بار
excess price U اضافه قیمت
overtimer U اضافه کار کن
additionally <adv.> U اضافه بر این
overvoltage U اضافه ولتاژ
affix U اضافه نمودن
affixed U اضافه نمودن
affixes U اضافه نمودن
overloads U اضافه بار
overloads U اضافه فرفیت
overloaded U اضافه فرفیت
overload U اضافه فرفیت
overload U اضافه بار
overloaded U اضافه بار
affixing U اضافه نمودن
subjoin U اضافه کردن
furthermore <adv.> U اضافه بر این
on to <adv.> U اضافه بر این
aside from that <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
imburse U اضافه کردن
what is more <adv.> U اضافه بر این
besides <adv.> U اضافه بر این
over and above <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
moreover <adv.> U اضافه بر این
excesses U اضافه مازاد
forby <adv.> U اضافه بر این
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
over load U اضافه بار
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
overloading U بارگذاری اضافه
overpotential U اضافه ولتاژ
overloading U اضافه بارگذاری
overloading U اضافه بار
overloading U اضافه فرفیت
exeed U اضافه شدن از
on top of that <adv.> U اضافه بر این
accessed U الحاق اضافه
premium U اضافه ارزش
adds U اضافه کردن
premiums U اضافه ارزش
adding U اضافه کردن
add U اضافه کردن
excess U اضافه مازاد
overtime U اضافه کار
possessive U حالت اضافه
budget surplus U اضافه بودجه
surcharges U اضافه بار
superimposable U اضافه شدنی
superimposable U قابل اضافه
overdrafts U اضافه برداشت
overdraft U اضافه برداشت
overtime U اضافه کاری
added U اضافه شده
genitive U حالت اضافه
overcharging U اضافه هزینه
overcharges U اضافه هزینه
overcharged U اضافه هزینه
surtax U اضافه مالیات
preposition U حرف اضافه
prepositions U حرف اضافه
widening U اضافه پهنا
margin product U اضافه محصول
added to that U اضافه بران
possessives U حالت اضافه
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
surcharges U اضافه بها
surcharge U اضافه بار
access U الحاق اضافه
accesses U الحاق اضافه
eke U اضافه کردن بر
overcharge U اضافه هزینه
surcharge U اضافه بها
salary increase U اضافه حقوق
add U اضافه کردن
step up U اضافه کردن
append U اضافه کردن
service charge U اضافه کار
gen U حالت اضافه
accessing U الحاق اضافه
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
overdraw U اضافه برداشت کردن
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
over time pay U پول اضافه کار
over time pay U مزد اضافه کاری
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
play down U بازی در وقت اضافه
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
gerund U اسمی که از اضافه کردن
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
effusion U اضافه جریان بزور
add in memory اضافه کردن به حافظه
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
effusions U اضافه جریان بزور
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
repositional U مانند حرف اضافه
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
extra bed U تخت خواب اضافه
overload principle U اصل اضافه باری
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
overtime pay U مزد یا حقوق اضافه کاری
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
over issue U اضافه براعتبار رواج دادن
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshoots U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
spared U ذخیره اضافه براحتیاج انی
raises U ترقی دادن اضافه حقوق
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
spare U ذخیره اضافه براحتیاج انی
surcharge U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
additional U آنچه جمع شده یا اضافه است
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
surcharges U اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
entremets U غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com