English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
solidly U بطور جامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
concretely U بطور محکم یا جامد
Other Matches
exanimate U جامد
rigid U جامد
solid U جامد
illiquid U جامد
solids U جامد
heavyset U جامد
massy U جامد
inorganic U جامد
robust U جامد یا
robustly U جامد یا
discharge of solids U بده جامد
paraffin wax U پارافین جامد
insensitivity U جامد کساد
solid fuel U سوخت جامد
solidifying U جامد کردن
semisolid U نیمه جامد
solidified U جامد کردن
crystalin solid U جامد متبلور
solidifies U جامد کردن
sediment discharge U بده جامد
concretion U جامد شدن
monohydrate U جامد تک ابه
solid state U حالت جامد
thickened fuel U سوخت جامد
solid solution U محلول جامد
solid propellant U سوخت جامد
solidification U تبدیل به جامد
soild solution U محلول جامد
monoatomic solid U جامد تک اتمی
soild state U حالت جامد
insensitive U جامد کساد
solidify U جامد کردن
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
solid state device U دستگاه حالت جامد
solid state component U مولفهء حالت جامد
solids press down U اجسام جامد سوی
gas solid chromatography U کروماتوگرافی گاز- جامد
precipitate electrode U الکترود حالت جامد
exploded view U شرحی از یک ساختمان جامد
solid state diffusion U پخش حالت جامد
solid state physics U فیزیک حالت جامد
solids U ماده جامد سفت
substitutional solid solution U محلول جامد جانشینی
solid state cartridge U کارتریج حالت جامد
solid U ماده جامد سفت
soild state electrode U الکترود حالت جامد
solid support U تکیه گاه جامد
solidified U جامد کردن یا شدن
solidifies U جامد کردن یا شدن
solid state circuitry U مدارات حالت جامد
solidifying U جامد کردن یا شدن
adamantly U جسم جامد و سخت
solidify U جامد کردن یا شدن
adamant U جسم جامد و سخت
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
restrictor U لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
three-dimensional U و بنابراین به نظر جامد می آید
solid-state laser U لیزر حالت جامد [فیزیک]
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
solid looking U دارای قیافه جامد وبیروح
pentahedron U جسم جامد پنج وجهی
stereography U فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
wham U صدای بهم خوردن اجسام جامد
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
coanda effect U گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
hall effect U یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
adsorption U انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
terriers U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
aerosol U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosols U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
terrier U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
boost rocket U موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
cartridge U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridges U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
volumetric loading/density U خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
restricted propellant U سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
incisively U بطور نافذ بطور زننده
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
regression rate U سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
chemisorption U پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
migration U حرکت در سطح مولکولی از یک جسم جامد به جسم جامددیگر
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
charges U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
brinell hardness U سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
phototransistor U نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
loosely U بطور شل یا ول
lastingly U بطور پا بر جا
streakily U بطور خط خط
atilt U بطور کج
meanly U بطور بد
transtively U بطور
wetly U بطور تر
confusedly U بطور در هم و بر هم
flabbily U بطور شل و ول
indiscretely U بطور یک پارچه
irrelevantly U بطور نامربوط
off the point U بطور بی ربط
inefficaciously U بطور بی فایده
insecurely U بطور نا امن
innumerably U بطور بیشمار
inexactly U بطور نادرست
inexactly U بطور ناصحیح
off the point U بطور نامربوط
industriously U بطور ساعی
inductively U بطور قیاس
irrefragably U بطور بی جواب
irrelatively U بطور نامربوط
indispansably U بطور ضروری
indispensably U بطور حتمی
indissolubly U بطور غیرقابل حل
in sum U بطور مختصرومفید
irrelevantly U بطور بی ربط
indissolubly U بطور پایدار
itineratly U بطور سیار
inexpensively U بطور کم خرج
itineratly U بطور گردنده
lasciviously U بطور شهوانی
infinitesimally U بطور لایتجزاء
inharmoniously U بطور ناموزون
inimically U بطور مغایر
lastingly U بطور با دوام
injuriously U بطور مضر
lastingly U بطور ثابت
inconsistently U بطور ناسازگار
infernally U بطور جهنمی
inferiorly U بطور زبردست
inferiorly U بطور پست
inexplicitly U بطور ناصریح
ineligibly U بطور ناشایسته
inexpressibly U بطور نگفتنی
inexpressively U بطور گنگ
inferentially U بطور استنباطی
gushingly U بطور سرشار
iuntelligibly U بطور مفهوم
kindlity U بطور ملایم
inaccurately U بطور نادقیق
irrefragably U بطور تردیدناپذیر
incommunicably U بطور نگفتنی
intelligibly U بطور مفهوم
insolubly U بطور حل نشدنی
insipidly U بطور بی مزه
inconsistently U بطور متباین
inconsistently U بطور متناقص
inconstantly U بطور نا پایدار
inauspiciously U بطور مشئوم
inartificially U بطور غیرمصنوعی
incisively U بطور برنده
intemperately U بطور نامعتدل
inconclusively U بطور ناتمام
incommodiously U بطور ناراحت
incommunicatively U بطور کم امیزش
incompatibly U بطور ناسازگار
incomprehensibly U بطور نامفهوم
inclusively U بطور جامع
interjectionally U بطور معترضه
inclusively U بطور متضمن
inconclusively U بطور غیرقطعی
inarticulately U بطور ناشمرده
incontestably U بطور مسلم
insecurely U بطور نامحفوظ
indicatively U بطور اشاره
intermediately U بطور متوسط
indicatively U بطور اخباری
interruptedly U بطور گسیخته
interruptedly U بطور غیرمسلسل
intransitively U بطور لازم
invcersely U بطور وارونه
inaccurately U بطور نادرست
intermediately U بطور میانه
inadmissibly U بطور ناروا
inconveniently U بطور نامناسب
inappropriately U بطور غیرمقتضی
inappreciably U بطور نامحسوس
incorporeally U بطور غیرمحسوس
indecently U بطور ناشایسته
indefeasibly U بطور پابرجا
inanimately U بطور بیجان
insignificantly U بطور جزئی
inviolably U بطور مصون
fancifully U بطور خیالی
divergently U بطور متباین
dispersedly U بطور متفرق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com