English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on commission U بطورحق العمل کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
factorage U حق العمل کاری
commissioning U حق العمل کاری امانت فروشی
commission U حق العمل کاری امانت فروشی
commissions U حق العمل کاری امانت فروشی
speciously U بطورحق نما
divert action U عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
premiums U حق العمل
commissions U حق العمل
premium U حق العمل
commission fee U حق العمل
brokage U حق العمل
brokerage U حق العمل
factorage U حق العمل
commissioning U حق العمل
commission U حق العمل
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
responded U عکس العمل
responds U عکس العمل
reactions U عکس العمل
factor U حق العمل کار
reactive effect U عکس العمل
rough and ready U سریع العمل
respond U عکس العمل
resilient U عکس العمل
commissioner U حق العمل کار
commissioners U حق العمل کار
reaction U عکس العمل
factors U حق العمل کار
reflex force U فشارعکس العمل
reactional U عکس العمل
commission agent U حق العمل کار
prompts U عکس العمل
prompted U عکس العمل
prompt U عکس العمل
rapid U سریع العمل چابک
reflexology U عکس العمل شناسی
reactor U عامل عکس العمل
latency U دوره عکس العمل
actual instruction U دستور العمل واقعی
factor U حق العمل کار نماینده
reaction curve U منحنی عکس العمل
reaction time U زمان عکس العمل
responses U عکس العمل به دلیلی
transfer instruction U دستور العمل انتقال
reaction U انفعال عکس العمل
factors U حق العمل کار نماینده
reactors U عامل عکس العمل
n address instruction U دستور العمل با N نشانی
interaction U عکس العمل متقابل
reflex U عکس العمل غیرارادی
reflex force U نیروی عکس العمل
commission U حق العمل مامور شدن
response U عکس العمل به دلیلی
reaction force U نیروی عکس العمل
reaction equation U معادله عکس العمل
background count U عکس العمل تشعشع
pseudoinstruction U شبه دستور العمل
commissioning U حق العمل مامور شدن
immediate action U عکس العمل فوری
reactions U انفعال عکس العمل
armature reaction U عکس العمل ارمیچر
commissions U حق العمل مامور شدن
retaliation U عکس العمل متقابل
modulus of subgrade reaction U ضریب عکس العمل
reflexes U عکس العمل غیرارادی
repercussion U عکس العمل واکنش
coefficient of subgrade reaction U ضریب عکس العمل
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
returning U مراجعت کردن عکس العمل
commission U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
return U مراجعت کردن عکس العمل
returns U مراجعت کردن عکس العمل
returned U مراجعت کردن عکس العمل
reacts U عکس العمل نشان دادن
reacting U عکس العمل نشان دادن
commissions U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
react U عکس العمل نشان دادن
reacted U عکس العمل نشان دادن
shiping agent U حق العمل کار بارگیری کشتی
commissioning U حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reaction of support U عکس العمل تکیه گاه
backlash U عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
acoustic circuit U مدار عکس العمل انفجار صوتی
deadbeats U زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeat U زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomerang U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman U ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
boomerangs U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged U عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
interactive U پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
operation U درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
del credere U ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
dummy U محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummies U محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
reactionpropulsion U سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
anthropomorphic software U نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
interactive U سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
hydrofoil U سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils U سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting U عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
first fire mixture U خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
plasterwork U گچ کاری
curries U کاری
currie U کاری
curry U کاری
plastering U گچ کاری
under employment U کم کاری
intent on doing anything U کاری
inaction U بی کاری
electroplating U اب کاری
malfunctions U کژ کاری
impotence U کاری
parget U گچ کاری
malfunctioned U کژ کاری
malfunction U کژ کاری
slobbery U تف کاری
impotency U کاری
hypofunction U کم کاری
flower piece U گل کاری
feckful U کاری
curry powders U کاری
effective U کاری
active U کاری
curry powder U کاری
fal lal U ریزه کاری
illumination U تذهیب کاری
an active remedy U درمان کاری
dry farm U دیم کاری
argentation U نقره کاری
patchery U وصله کاری
fairing U صیقل کاری
anaplasty U پیوند کاری
cladding U پوشش کاری
an active man U مرد کاری
illuminations U تذهیب کاری
metalwork U فلز کاری
extrude U چکش کاری
cementation U سیمان کاری
extruded U چکش کاری
extrudes U چکش کاری
extruding U چکش کاری
hammering U چکش کاری
misconduct U خلاف کاری
burnishing U پرداخت کاری
burnishing U صیقل کاری
pique U منبت کاری
latticework U شبکه کاری
parquetry U موزاییک کاری
fiendishness U تبه کاری
figuration U شیرین کاری
active cell U خانه کاری
acrography U گچ کاری برجسته
metallurgy U فلز کاری
cloisonne U مینا کاری
drilling work U مته کاری
blindage U صیقل کاری
illumination U تذهیب کاری
disguised underemployment U کم کاری پنهان
discreetness U احتیاط کاری
discreetnss U احتیاط کاری
chromium plating U اب کرم کاری
cementation U سمنت کاری
cautiousness U احتیاط کاری
caulking U بتونه کاری
compulsiveness U مکرر کاری
conservativeness U محافظه کاری
crypianalysis U پنهان کاری
cutting off U برش کاری
counterattack U بدل کاری
cotton plantation U پنبه کاری
contrasuggestibility U وارون کاری
d. touch U نازک کاری
delicacy of touch U ریزه کاری
Geometrical U مشبک کاری
cladding U روکش کاری
perfidiousness U خیانت کاری
brick work U اجر کاری
brick work U سفت کاری
energetic U جدی کاری
i will see sbout it U یک کاری می کنم
boo boo U اشتباه کاری
brickworks U سفت کاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com