Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
retrorse
U
بطرف پایین و عقب خم شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
down
U
سوی پایین بطرف پایین
downbeat
U
حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
bate
U
بال زدن بطرف پایین
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
downstroke
U
ضربه بطرف پایین
downswing
U
نوسان بطرف پایین
downwash
U
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
inflexed
U
منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
step turn
U
چرخش بطرف پایین تپه
tabbed flap
U
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
to push down
U
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
Other Matches
skyward
U
بطرف اسمان بطرف بالا
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
at
U
بطرف
in
U
بطرف
in-
U
بطرف
levo
U
بطرف چپ
into
U
بطرف
mesal
U
بطرف وسط
apporro
U
بطرف جلو
mesail
U
بطرف وسط
mediad
U
بطرف وسط
upwards
U
بطرف بالا
aport
U
بطرف چپ کشتی
manward
U
بطرف انسان
abaft
U
بطرف عقب
cephalad
U
متمایل بطرف سر
frontwards
U
بطرف جلو
edgewise
U
بطرف لبه
to the east of
U
بطرف مشرق
eastwards
U
بطرف مشرق
earthwards
U
بطرف زمین
earthward
U
بطرف زمین
downwards
U
بطرف پائین
to
U
بطرف روبطرف
coastwards
U
بطرف ساحل
riverward
U
بطرف رودخانه
coastward
U
بطرف ساحل
cityward
U
بطرف شهر
frontward
U
بطرف جلو
with
U
بطرف درجهت
heavenward
U
بطرف اسمان
pakkorro
U
بطرف بیرون
orients
U
بطرف خاوررفتن
orienting
U
بطرف خاوررفتن
orient
U
بطرف خاوررفتن
to win over to one's side
U
بطرف خوداوردن
rearward
U
بطرف عقب
toward
U
بطرف نسبت به
homes
U
بطرف خانه
home
U
بطرف خانه
edgeways
U
بطرف جلوباشد
atop
U
بطرف بالا
dorsad
U
بطرف پشت
on
U
بعلت بطرف
onwards
U
بطرف جلو
upgraded
U
بطرف بالا
forwards
U
بطرف جلو
upward
U
بطرف بالا
without
U
بطرف خارج
homeward
U
بطرف منزل
upgrade
U
بطرف بالا
upgrades
U
بطرف بالا
upgrading
U
بطرف بالا
upthrust
U
حرکت بطرف بالا
leaned
U
تکیه دادن بطرف
upwell
U
بطرف بالا رفتن
deasil
U
متمایل بطرف راست
gravitating
U
متمایل شدن بطرف
gravitate
U
متمایل شدن بطرف
gravitated
U
متمایل شدن بطرف
gravitates
U
متمایل شدن بطرف
cephalad
U
متمایل بطرف راس
upstroke
U
خط منبسط بطرف بالا
lean
U
تکیه دادن بطرف
ashore
U
بکنار بطرف ساحل
ap chagi
U
ضربه پا بطرف جلو
biteuro chagi
U
ضربه پا بطرف اریب
outwards
U
بطرف خارج بیرونی
outward
U
بطرف خارج بیرونی
uptilt
U
بطرف بالا کج کردن
athwart
U
از طرفی بطرف دیگر
leans
U
تکیه دادن بطرف
northeastward
U
بطرف شمال شرقی
front
U
بطرف جلو روکردن به
stern wards
U
بطرف عقب کشتی
fronting
U
بطرف جلو روکردن به
phototropism
U
گرایش بطرف نور
stern ward
U
بطرف عقب کشتی
astern
U
بطرف عقب پسین
nobble
U
بطرف خود اوردن
northwestwards
U
بطرف شمال غربی
northwardly
U
بطرف شمال شمالی
southeastward
U
بطرف جنوب شرقی
norther
U
بیشتر بطرف شمال
southern
U
جنوبا بطرف جنوب
nobbling
U
بطرف خود اوردن
inwards or inward
U
بطرف داخل بباطن
nobbled
U
بطرف خود اوردن
nobbles
U
بطرف خود اوردن
inboard
U
بطرف مرکز کشتی
adaxial
U
متمایل بطرف محور
ina northerly direction
U
بطرف شمال شمالا
outcurve
U
انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
evanesce
U
بطرف صفر میل کردن
upstroke
U
حرکت قلم بطرف بالا
overhand
U
بازی با دست بطرف بالا
strelli
U
غلت عقب بطرف بالانس
upthrow
U
بطرف بالاانداختن تحول شدید
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrust
U
بطرف بالا پرتاب کردن
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
adductor
U
تمایل عضو بطرف محور
transpose
U
بطرف دیگر معادله بردن
pull
U
بطرف خود کشیدن کشش
transposes
U
بطرف دیگر معادله بردن
westwards
U
بسوی باختر بطرف مغرب
westward
U
بسوی باختر بطرف مغرب
dextrorotation
U
گردش بطرف قطب راست
cockshy
U
پرتاب تیر بطرف هدف
cockshot
U
پرتاب تیر بطرف هدف
starboard
U
بطرف راست حرکت کردن
transposing
U
بطرف دیگر معادله بردن
pulls
U
بطرف خود کشیدن کشش
called shot
U
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
gravitate
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
bind
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
gravitating
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
binds
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
banked turn
U
انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
levorotatory
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
capacole
U
چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
levorotary
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
comebacker
U
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
lordosis
U
انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
to face somebody
[something]
U
چهره خود را بطرف کسی
[چیزی]
گرداندن
place kick
U
توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
banking track
U
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
leg break
U
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
upload
U
نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
deflection
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
in and in
U
مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
out and in
U
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
transposition
U
انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
nose down
U
خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
retrorocket
U
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
wash in
U
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion
U
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
upwash
U
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig
U
کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle
U
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
nose up
U
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
pinches
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
aft
U
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
up the river
U
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
tailwater
U
پایین اب
lowered
U
پایین تر
lowering
U
پایین تر
lowers
U
پایین تر
down stairs
U
پایین
infara
U
پایین تر
infara
U
پایین
lower
U
پایین تر
neath or neath
U
پایین تر
below
U
پایین
submiss
U
پایین
hypogenous
U
پایین رو
subteen
U
پایین تر از سن 31
low
U
پایین
lower limit
U
حد پایین
bal
U
از مچ پا به پایین
dowm
U
پایین
neath or neath
U
پایین
low level
U
پایین
subatmospheric
U
پایین تر از جو
further down
U
پایین تر
shitu
U
پایین
bottom
U
پایین
bottoms
U
پایین
lower most
U
پایین تر
short
U
پایین تر
beneath
U
پایین تر
beneath
U
پایین
shortest
U
پایین تر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
vide infara
U
پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
lower
U
پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
below
<adv.>
U
در پایین
down
U
پایین
shorter
U
پایین تر
underneath
U
پایین
flattest
U
پایین
sub-
U
یا پایین تر
de-
U
پایین
flat
U
پایین
onshore
U
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
downstairs
U
طبقه پایین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com