Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
eastwards
U
بطرف مشرق
to the east of
U
بطرف مشرق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skyward
U
بطرف اسمان بطرف بالا
eastward
U
رو به مشرق
levant
U
مشرق
eastbound
U
رو به مشرق
sunrises
U
مشرق
east
<adj.>
U
مشرق
sunrise
U
مشرق
orients
U
مشرق زمین
orienting
U
مشرق زمین
orient
U
مشرق زمین
east
U
خاور مشرق
easterners
U
ساکن مشرق
easterner
U
ساکن مشرق
pinxter flower
U
گل صدتومانی مشرق امریکا
quebec
U
استان " کبک " در مشرق کانادا
willow oak
U
بلوط برگ خنجری مشرق امریکا
aardwolf
U
کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
in-
U
بطرف
in
U
بطرف
into
U
بطرف
levo
U
بطرف چپ
at
U
بطرف
dorsad
U
بطرف پشت
downwards
U
بطرف پائین
earthward
U
بطرف زمین
earthwards
U
بطرف زمین
edgewise
U
بطرف لبه
frontwards
U
بطرف جلو
rearward
U
بطرف عقب
riverward
U
بطرف رودخانه
on
U
بعلت بطرف
without
U
بطرف خارج
cephalad
U
متمایل بطرف سر
toward
U
بطرف نسبت به
onwards
U
بطرف جلو
mesal
U
بطرف وسط
cityward
U
بطرف شهر
apporro
U
بطرف جلو
coastward
U
بطرف ساحل
coastwards
U
بطرف ساحل
aport
U
بطرف چپ کشتی
abaft
U
بطرف عقب
mesail
U
بطرف وسط
pakkorro
U
بطرف بیرون
mediad
U
بطرف وسط
manward
U
بطرف انسان
atop
U
بطرف بالا
upgraded
U
بطرف بالا
upgrade
U
بطرف بالا
homeward
U
بطرف منزل
home
U
بطرف خانه
homes
U
بطرف خانه
orient
U
بطرف خاوررفتن
orienting
U
بطرف خاوررفتن
orients
U
بطرف خاوررفتن
upward
U
بطرف بالا
forwards
U
بطرف جلو
upwards
U
بطرف بالا
frontward
U
بطرف جلو
with
U
بطرف درجهت
to
U
بطرف روبطرف
upgrades
U
بطرف بالا
upgrading
U
بطرف بالا
heavenward
U
بطرف اسمان
to win over to one's side
U
بطرف خوداوردن
edgeways
U
بطرف جلوباشد
inboard
U
بطرف مرکز کشتی
uptilt
U
بطرف بالا کج کردن
cephalad
U
متمایل بطرف راس
upthrust
U
حرکت بطرف بالا
northeastward
U
بطرف شمال شرقی
norther
U
بیشتر بطرف شمال
nobbled
U
بطرف خود اوردن
northwardly
U
بطرف شمال شمالی
ina northerly direction
U
بطرف شمال شمالا
nobbles
U
بطرف خود اوردن
upwell
U
بطرف بالا رفتن
downswing
U
نوسان بطرف پایین
downstroke
U
ضربه بطرف پایین
inwards or inward
U
بطرف داخل بباطن
fronting
U
بطرف جلو روکردن به
deasil
U
متمایل بطرف راست
front
U
بطرف جلو روکردن به
southern
U
جنوبا بطرف جنوب
astern
U
بطرف عقب پسین
nobbling
U
بطرف خود اوردن
biteuro chagi
U
ضربه پا بطرف اریب
northwestwards
U
بطرف شمال غربی
southeastward
U
بطرف جنوب شرقی
ashore
U
بکنار بطرف ساحل
upstroke
U
خط منبسط بطرف بالا
outward
U
بطرف خارج بیرونی
stern wards
U
بطرف عقب کشتی
gravitated
U
متمایل شدن بطرف
stern ward
U
بطرف عقب کشتی
gravitate
U
متمایل شدن بطرف
gravitating
U
متمایل شدن بطرف
gravitates
U
متمایل شدن بطرف
lean
U
تکیه دادن بطرف
leaned
U
تکیه دادن بطرف
leans
U
تکیه دادن بطرف
athwart
U
از طرفی بطرف دیگر
nobble
U
بطرف خود اوردن
ap chagi
U
ضربه پا بطرف جلو
outwards
U
بطرف خارج بیرونی
adaxial
U
متمایل بطرف محور
phototropism
U
گرایش بطرف نور
strelli
U
غلت عقب بطرف بالانس
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
overhand
U
بازی با دست بطرف بالا
step turn
U
چرخش بطرف پایین تپه
upthrow
U
بطرف بالاانداختن تحول شدید
outcurve
U
انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
upstroke
U
حرکت قلم بطرف بالا
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
retrorse
U
بطرف پایین و عقب خم شده
upthrust
U
بطرف بالا پرتاب کردن
transpose
U
بطرف دیگر معادله بردن
transposes
U
بطرف دیگر معادله بردن
transposing
U
بطرف دیگر معادله بردن
pulls
U
بطرف خود کشیدن کشش
starboard
U
بطرف راست حرکت کردن
adductor
U
تمایل عضو بطرف محور
bate
U
بال زدن بطرف پایین
pull
U
بطرف خود کشیدن کشش
cockshot
U
پرتاب تیر بطرف هدف
evanesce
U
بطرف صفر میل کردن
westward
U
بسوی باختر بطرف مغرب
dextrorotation
U
گردش بطرف قطب راست
westwards
U
بسوی باختر بطرف مغرب
cockshy
U
پرتاب تیر بطرف هدف
gravitating
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
binds
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
gravitated
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
banked turn
U
انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
gravitates
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
levorotatory
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
called shot
U
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
to push down
U
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
levorotary
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
capacole
U
چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
comebacker
U
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
bind
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
place kick
U
توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
lordosis
U
انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
banking track
U
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
downbeat
U
حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
to face somebody
[something]
U
چهره خود را بطرف کسی
[چیزی]
گرداندن
deflection
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
in and in
U
مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
out and in
U
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
leg break
U
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
deflections
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
upload
U
نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
downwash
U
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
nose down
U
خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
transposition
U
انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
retrorocket
U
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
wash in
U
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion
U
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
upwash
U
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
tabbed flap
U
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig
U
کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle
U
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
nose up
U
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
inflexed
U
منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
pinch
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
aft
U
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
up the river
U
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
onshore
U
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
chinaman
U
زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
eastern
U
ساکن شرق بطرف شرق
down
U
سوی پایین بطرف پایین
inshore
U
بطرف ساحل جلو ساحل
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com