Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inboard
U
بطرف مرکز کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aport
U
بطرف چپ کشتی
stern ward
U
بطرف عقب کشتی
stern wards
U
بطرف عقب کشتی
ssquare rig
U
کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
sagging
U
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
skyward
U
بطرف اسمان بطرف بالا
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
in
U
بطرف
into
U
بطرف
in-
U
بطرف
levo
U
بطرف چپ
at
U
بطرف
cephalad
U
متمایل بطرف سر
upgraded
U
بطرف بالا
upgrade
U
بطرف بالا
rearward
U
بطرف عقب
upwards
U
بطرف بالا
coastward
U
بطرف ساحل
cityward
U
بطرف شهر
mesail
U
بطرف وسط
upgrading
U
بطرف بالا
to
U
بطرف روبطرف
on
U
بعلت بطرف
onwards
U
بطرف جلو
to win over to one's side
U
بطرف خوداوردن
pakkorro
U
بطرف بیرون
riverward
U
بطرف رودخانه
manward
U
بطرف انسان
mediad
U
بطرف وسط
upgrades
U
بطرف بالا
apporro
U
بطرف جلو
without
U
بطرف خارج
heavenward
U
بطرف اسمان
with
U
بطرف درجهت
coastwards
U
بطرف ساحل
earthwards
U
بطرف زمین
eastwards
U
بطرف مشرق
to the east of
U
بطرف مشرق
edgewise
U
بطرف لبه
abaft
U
بطرف عقب
edgeways
U
بطرف جلوباشد
orients
U
بطرف خاوررفتن
orienting
U
بطرف خاوررفتن
orient
U
بطرف خاوررفتن
frontward
U
بطرف جلو
frontwards
U
بطرف جلو
homes
U
بطرف خانه
home
U
بطرف خانه
earthward
U
بطرف زمین
mesal
U
بطرف وسط
downwards
U
بطرف پائین
toward
U
بطرف نسبت به
homeward
U
بطرف منزل
upward
U
بطرف بالا
forwards
U
بطرف جلو
atop
U
بطرف بالا
dorsad
U
بطرف پشت
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
northeastward
U
بطرف شمال شرقی
northwestwards
U
بطرف شمال غربی
northwardly
U
بطرف شمال شمالی
ashore
U
بکنار بطرف ساحل
outwards
U
بطرف خارج بیرونی
norther
U
بیشتر بطرف شمال
southeastward
U
بطرف جنوب شرقی
cephalad
U
متمایل بطرف راس
downstroke
U
ضربه بطرف پایین
phototropism
U
گرایش بطرف نور
inwards or inward
U
بطرف داخل بباطن
ina northerly direction
U
بطرف شمال شمالا
deasil
U
متمایل بطرف راست
downswing
U
نوسان بطرف پایین
nobble
U
بطرف خود اوردن
gravitates
U
متمایل شدن بطرف
astern
U
بطرف عقب پسین
athwart
U
از طرفی بطرف دیگر
gravitated
U
متمایل شدن بطرف
gravitate
U
متمایل شدن بطرف
adaxial
U
متمایل بطرف محور
ap chagi
U
ضربه پا بطرف جلو
gravitating
U
متمایل شدن بطرف
upstroke
U
خط منبسط بطرف بالا
upwell
U
بطرف بالا رفتن
uptilt
U
بطرف بالا کج کردن
leans
U
تکیه دادن بطرف
leaned
U
تکیه دادن بطرف
lean
U
تکیه دادن بطرف
nobbled
U
بطرف خود اوردن
nobbles
U
بطرف خود اوردن
nobbling
U
بطرف خود اوردن
southern
U
جنوبا بطرف جنوب
biteuro chagi
U
ضربه پا بطرف اریب
upthrust
U
حرکت بطرف بالا
outward
U
بطرف خارج بیرونی
fronting
U
بطرف جلو روکردن به
front
U
بطرف جلو روکردن به
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
overhand
U
بازی با دست بطرف بالا
pulls
U
بطرف خود کشیدن کشش
evanesce
U
بطرف صفر میل کردن
pull
U
بطرف خود کشیدن کشش
adductor
U
تمایل عضو بطرف محور
cockshot
U
پرتاب تیر بطرف هدف
cockshy
U
پرتاب تیر بطرف هدف
westwards
U
بسوی باختر بطرف مغرب
outcurve
U
انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
dextrorotation
U
گردش بطرف قطب راست
starboard
U
بطرف راست حرکت کردن
transposing
U
بطرف دیگر معادله بردن
westward
U
بسوی باختر بطرف مغرب
upthrust
U
بطرف بالا پرتاب کردن
transpose
U
بطرف دیگر معادله بردن
strelli
U
غلت عقب بطرف بالانس
step turn
U
چرخش بطرف پایین تپه
transposes
U
بطرف دیگر معادله بردن
upstroke
U
حرکت قلم بطرف بالا
retrorse
U
بطرف پایین و عقب خم شده
bate
U
بال زدن بطرف پایین
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrow
U
بطرف بالاانداختن تحول شدید
gravitates
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
banked turn
U
انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
called shot
U
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
levorotary
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
gravitated
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
bind
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
binds
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
to push down
U
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
capacole
U
چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
comebacker
U
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
gravitate
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
lordosis
U
انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
banking track
U
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
place kick
U
توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
downbeat
U
حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
to face somebody
[something]
U
چهره خود را بطرف کسی
[چیزی]
گرداندن
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
upload
U
نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
leg break
U
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
deflections
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflection
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
out and in
U
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
in and in
U
مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
downwash
U
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
nose down
U
خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
transposition
U
انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
retrorocket
U
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
wash in
U
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
jet propulsion
U
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap
U
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
upwash
U
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com