English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
implicit function U معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
athwart U از طرفی بطرف دیگر
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
recursive equations U معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
hale U سوی دیگر بردن
dowse U پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
telemark U پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
quantity equation of exchange U یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
equations U معادله
equation U معادله
equation U معادله همچندی
potential equation U معادله پتانسیل
saving equation U معادله پس انداز
schrodinger equation U معادله شرودینگر
simple equation U معادله خطی
state equation U معادله حالتی
definitional equation U معادله تعریفی
inhomogeneous equation U معادله غیرهمگن
regression equation U معادله رگرسیون
redundant equation U معادله اضافی
redundant equation U معادله زائد
gas equation U معادله گاز
reaction equation U معادله واکنش
field equation U معادله ی میدان
rate equation U معادله سرعت
dimensions U معادله ابعادی
saha's equation U معادله ساها
transformer equation U معادله ترانسفورماتور
regression equation U معادله برگشت
tetrad equation U معادله چهارعنصری
tax equation U معادله مالیات
equations U معادله همچندی
tax equation U معادله مالیاتی
nerst equation U معادله نرنست
moment equation U معادله لنگر
maxwell equation U معادله ماکسول
equate U معادله ساختن
equated U معادله ساختن
linear equation U معادله خطی
laplace's equation U معادله لاپلاس
three moment equation U معادله سه لنگری
equates U معادله ساختن
dimension U معادله ابعادی
behavioral equation U معادله رفتاری
equation of state U معادله حالت
dirac equation U معادله دیراک
dispersion equation U معادله پاشندگی
continuity equation U معادله پیوستگی
equation of equinoxes U معادله اعتدالین
empirical equation U معادله تجربی
boltzmann equation U معادله بولتسمان
boundary equation U معادله حدی
bragg's equation U معادله براگ
characteristic equation U معادله مشخصه
equation solving U حل معادله [ریاضی]
equation U معادله [ریاضی]
differential equation U معادله فاضلهای
behavioral equation U معادله کرداری
berthelot equation U معادله برتلو
hartree equation U معادله هارتری
equation typesetting U درج معادله
de broglie equation U معادله دوبروی
wierl equation U معادله ویرل
wave equation U معادله موج
differential equation U معادله دیفرانسیل
energy equation U معادله انرژی
difference equation U معادله تفاضلی
virial equation U معادله ویریال
imbibing U تحلیل بردن فرو بردن
imbibes U تحلیل بردن فرو بردن
imbibed U تحلیل بردن فرو بردن
imbibe U تحلیل بردن فرو بردن
to push out U پیش بردن جلو بردن
van der waals equation U معادله وان در والس
differential equation U معادله دیفرانسیل [ریاضی]
clausius clapeyron equation U معادله کلازیوس- کلاپیرون
quantum wave equation U معادله کوانتومی موج
clapeyron clausius equation U معادله کلازیوس- کلاپیرون
quasi linear equation U معادله شبه خطی
equation of motion U معادله حرکت [فیزیک]
reaction equation U معادله عکس العمل
equation of continuity U معادله همبستگی جریان
partial differential equation U معادله دیفرانسیل جزیی
momentum equation U معادله مقدار حرکت
quadratic equation U معادله درجه دو [ریاضی]
quadratic equation U معادله درجه دوم
quadratic e quation U معادله درجه دوم
quadratic form U معادله درجه دوم
masochism U لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
equation of exchange U به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
ordinary differential equation [ODE] U معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
differential equation U معادله متغیر مشتق چیزی
van der waals equation of state U معادله حالت وان در والس
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
partial differential equation [PDE] U معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای [ریاضی]
into U بطرف
levo U بطرف چپ
at U بطرف
in U بطرف
in- U بطرف
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
onwards U بطرف جلو
dorsad U بطرف پشت
pakkorro U بطرف بیرون
without U بطرف خارج
to U بطرف روبطرف
orients U بطرف خاوررفتن
riverward U بطرف رودخانه
apporro U بطرف جلو
frontwards U بطرف جلو
frontward U بطرف جلو
aport U بطرف چپ کشتی
rearward U بطرف عقب
forwards U بطرف جلو
to the east of U بطرف مشرق
toward U بطرف نسبت به
upgrading U بطرف بالا
mesal U بطرف وسط
mesail U بطرف وسط
mediad U بطرف وسط
edgewise U بطرف لبه
manward U بطرف انسان
cephalad U متمایل بطرف سر
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
upgrades U بطرف بالا
orienting U بطرف خاوررفتن
home U بطرف خانه
upgraded U بطرف بالا
with U بطرف درجهت
homes U بطرف خانه
homeward U بطرف منزل
eastwards U بطرف مشرق
edgeways U بطرف جلوباشد
earthwards U بطرف زمین
on U بعلت بطرف
upgrade U بطرف بالا
abaft U بطرف عقب
upwards U بطرف بالا
upward U بطرف بالا
downwards U بطرف پائین
atop U بطرف بالا
earthward U بطرف زمین
orient U بطرف خاوررفتن
cityward U بطرف شهر
coastward U بطرف ساحل
coastwards U بطرف ساحل
heavenward U بطرف اسمان
southeastward U بطرف جنوب شرقی
upthrust U حرکت بطرف بالا
upwell U بطرف بالا رفتن
stern ward U بطرف عقب کشتی
uptilt U بطرف بالا کج کردن
ashore U بکنار بطرف ساحل
stern wards U بطرف عقب کشتی
fronting U بطرف جلو روکردن به
nobbling U بطرف خود اوردن
front U بطرف جلو روکردن به
phototropism U گرایش بطرف نور
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
outwards U بطرف خارج بیرونی
southern U جنوبا بطرف جنوب
outward U بطرف خارج بیرونی
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
astern U بطرف عقب پسین
northwestwards U بطرف شمال غربی
northwardly U بطرف شمال شمالی
norther U بیشتر بطرف شمال
northeastward U بطرف شمال شرقی
downstroke U ضربه بطرف پایین
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
downswing U نوسان بطرف پایین
cephalad U متمایل بطرف راس
nobbles U بطرف خود اوردن
nobbled U بطرف خود اوردن
lean U تکیه دادن بطرف
leaned U تکیه دادن بطرف
leans U تکیه دادن بطرف
adaxial U متمایل بطرف محور
gravitated U متمایل شدن بطرف
gravitating U متمایل شدن بطرف
gravitates U متمایل شدن بطرف
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
gravitate U متمایل شدن بطرف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com