English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pull U بطرف خود کشیدن کشش
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
Other Matches
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
in- U بطرف
into U بطرف
in U بطرف
at U بطرف
levo U بطرف چپ
rearward U بطرف عقب
abaft U بطرف عقب
apporro U بطرف جلو
aport U بطرف چپ کشتی
cephalad U متمایل بطرف سر
heavenward U بطرف اسمان
to U بطرف روبطرف
pakkorro U بطرف بیرون
with U بطرف درجهت
riverward U بطرف رودخانه
eastwards U بطرف مشرق
earthwards U بطرف زمین
to the east of U بطرف مشرق
earthward U بطرف زمین
onwards U بطرف جلو
frontward U بطرف جلو
frontwards U بطرف جلو
upgrading U بطرف بالا
cityward U بطرف شهر
manward U بطرف انسان
atop U بطرف بالا
coastward U بطرف ساحل
coastwards U بطرف ساحل
without U بطرف خارج
dorsad U بطرف پشت
edgeways U بطرف جلوباشد
homeward U بطرف منزل
edgewise U بطرف لبه
mediad U بطرف وسط
mesail U بطرف وسط
upward U بطرف بالا
forwards U بطرف جلو
home U بطرف خانه
homes U بطرف خانه
upgrades U بطرف بالا
upgraded U بطرف بالا
upgrade U بطرف بالا
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
downwards U بطرف پائین
orients U بطرف خاوررفتن
mesal U بطرف وسط
orienting U بطرف خاوررفتن
upwards U بطرف بالا
orient U بطرف خاوررفتن
on U بعلت بطرف
toward U بطرف نسبت به
upwell U بطرف بالا رفتن
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
adaxial U متمایل بطرف محور
outwards U بطرف خارج بیرونی
northeastward U بطرف شمال شرقی
upthrust U حرکت بطرف بالا
uptilt U بطرف بالا کج کردن
phototropism U گرایش بطرف نور
stern ward U بطرف عقب کشتی
gravitating U متمایل شدن بطرف
gravitates U متمایل شدن بطرف
northwardly U بطرف شمال شمالی
outward U بطرف خارج بیرونی
norther U بیشتر بطرف شمال
gravitated U متمایل شدن بطرف
gravitate U متمایل شدن بطرف
lean U تکیه دادن بطرف
leaned U تکیه دادن بطرف
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
leans U تکیه دادن بطرف
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
inboard U بطرف مرکز کشتی
ashore U بکنار بطرف ساحل
northwestwards U بطرف شمال غربی
nobbled U بطرف خود اوردن
astern U بطرف عقب پسین
deasil U متمایل بطرف راست
downswing U نوسان بطرف پایین
downstroke U ضربه بطرف پایین
southern U جنوبا بطرف جنوب
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
nobbles U بطرف خود اوردن
fronting U بطرف جلو روکردن به
front U بطرف جلو روکردن به
stern wards U بطرف عقب کشتی
athwart U از طرفی بطرف دیگر
nobble U بطرف خود اوردن
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
southeastward U بطرف جنوب شرقی
nobbling U بطرف خود اوردن
cephalad U متمایل بطرف راس
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
starboard U بطرف راست حرکت کردن
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
evanesce U بطرف صفر میل کردن
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
overhand U بازی با دست بطرف بالا
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
adductor U تمایل عضو بطرف محور
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
bate U بال زدن بطرف پایین
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
to face somebody [something] U چهره خود را بطرف کسی [چیزی] گرداندن
downbeat U حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
lordosis U انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
drags U کشیدن بزور کشیدن
dragged U کشیدن بزور کشیدن
drag U کشیدن بزور کشیدن
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
out and in U گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
deflection U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflections U ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
in and in U مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
leg break U بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
nose down U خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
transposition U انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
wash in U پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
upwash U حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig U کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
inflexed U منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
onshore U روی ساحل متوجه بطرف ساحل
chinaman U زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
down U سوی پایین بطرف پایین
eastern U ساکن شرق بطرف شرق
inshore U بطرف ساحل جلو ساحل
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
shoved U کشیدن
stretch U کشیدن
stretch U : کشیدن
shove U کشیدن
imbibing U در کشیدن
rax U کشیدن
imbibes U در کشیدن
imbibe U در کشیدن
imbibed U در کشیدن
inhales U تو کشیدن
suffer U کشیدن
haul U کشیدن
hauled U کشیدن
hauling U کشیدن
lave U کشیدن
sighs U اه کشیدن
hauls U کشیدن
plot U کشیدن
plots U کشیدن
to draw to an end U ته کشیدن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com