Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
noticeably
U
بطرز قابل ملاحظه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
worthy of note
U
قابل ملاحظه
healable
U
قابل ملاحظه
petty
U
غیر قابل ملاحظه
remerkableness
U
قابل ملاحظه بودن
considerably
U
بطور قابل ملاحظه
sizable
U
قابل ملاحظه بزرگ
noteworthily
U
بطور قابل ملاحظه
noteworthiness
U
قابل ملاحظه بودن
sizeable
U
قابل ملاحظه بزرگ
unconsidered
U
غیر قابل ملاحظه
remarkably
U
بطور قابل ملاحظه
It was some consikerable amount.
U
مبلغ قابل ملاحظه ای بود
notably
U
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
worthy of remark
U
قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
She is a considerate (an inconsiderate ) person .
U
آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
in due form
U
بطرز شایسته
pleasingly
U
بطرز خوش
anew
U
بطرز نوین
colloquially
U
بطرز محاوره
modernly
U
بطرز نوین
bonnily
U
بطرز زیبا ودلپذیر
modernizing
U
بطرز نوینی دراوردن
modernised
U
بطرز نوینی دراوردن
courtly
U
باوقار بطرز چاپلوسانه
modernises
U
بطرز نوینی دراوردن
modernising
U
بطرز نوینی دراوردن
modernized
U
بطرز نوینی دراوردن
courtlier
U
باوقار بطرز چاپلوسانه
courtliest
U
باوقار بطرز چاپلوسانه
modernizes
U
بطرز نوینی دراوردن
modernize
U
بطرز نوینی دراوردن
reflective
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
reflectional
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
subjective
U
وابسته بطرز تفکر شخص
well handled
U
بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
steric
U
وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
tact
U
ملاحظه
cum grano
U
با ملاحظه
regarded
U
ملاحظه
unmindful
U
بی ملاحظه
regard
U
ملاحظه
animadversion
U
ملاحظه
remarks
U
ملاحظه
not unmindful
U
بی ملاحظه
gravitas
U
ملاحظه
disregardful
U
بی ملاحظه
inconsiderate
U
بی ملاحظه
thoughtless
U
بی ملاحظه
prudence
U
ملاحظه
respects
U
ملاحظه
respect
U
ملاحظه
bluftly
U
بی ملاحظه
unconsidered
U
بی ملاحظه
unthinking
U
بی ملاحظه
regards
U
ملاحظه
incosiderate
U
بی ملاحظه
observations
U
ملاحظه
observation
U
ملاحظه
consideration
U
ملاحظه
indiscreet
U
بی ملاحظه
incautious
U
بی ملاحظه
remark
U
ملاحظه
considerations
U
ملاحظه
rashness
U
بی ملاحظه گی
remarked
U
ملاحظه
incircumspect
U
بی ملاحظه
remarking
U
ملاحظه
perceived
U
ملاحظه کردن
circumspect
U
ملاحظه کار
considers
U
ملاحظه کردن
consider
U
ملاحظه کردن
observing
U
ملاحظه کردن
observed
U
ملاحظه کردن
observe
U
ملاحظه کردن
canniness
U
ملاحظه کاری
to take note of
U
ملاحظه کردن
perceiving
U
ملاحظه کردن
ciecumspect
U
ملاحظه کار
heeds
U
ملاحظه رعایت
inadvertent
U
بی ملاحظه سهوی
circumspective
U
ملاحظه کار
heeding
U
ملاحظه رعایت
heeded
U
ملاحظه رعایت
circumspectly
U
ملاحظه کارانه
annotation
U
تحشیه ملاحظه
annotations
U
تحشیه ملاحظه
heed
U
ملاحظه رعایت
noted
U
مورد ملاحظه
perceives
U
ملاحظه کردن
blat
U
بی معنی و بی ملاحظه
regards
U
ملاحظه کردن
irrespective of
U
بدون ملاحظه
note
U
ملاحظه کردن
regarded
U
ملاحظه کردن
wary
U
با ملاحظه هشیار
considerately
U
ازروی ملاحظه
regard for others
U
ملاحظه دیگران
perceive
U
ملاحظه کردن
reckless
U
بی ملاحظه بی اعتنا
noteless
U
غیرقابل ملاحظه بی نت
regardant
U
ملاحظه کننده
regard
U
ملاحظه کردن
observes
U
ملاحظه کردن
noting
U
ملاحظه کردن
regrad for others
U
ملاحظه دیگران
notes
U
ملاحظه کردن
without the gloves
U
جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
remarked
U
تبصره ملاحظه کردن
to take in a reef
U
با ملاحظه کار کردن
observantly
U
از روی ملاحظه و رعایت
remark
U
تبصره ملاحظه کردن
remarking
U
تبصره ملاحظه کردن
Without the least regard .
U
بدون کمترین ملاحظه یی
As you can see for yourself.
U
همانطور که ملاحظه می فرمایید
To be observant of the regulations .
U
ملاحظه مقررات را کردن
blat
U
بی ملاحظه حرف زدن
remarks
U
تبصره ملاحظه کردن
thoughtful of others
U
با ملاحظه نسبت بدیگران
oversubtle
U
بیش از حد ملاحظه کار
blankly
U
بدون ملاحظه بکلی
Observation of natural phenomena .
U
ملاحظه پدیده های طبیعی
observingly
U
از روی ملاحظه حرمت گرارانه
You must make allowances for his age .
U
باید ملاحظه سنش را بکنی
guarded
U
احتیاط امیز ملاحظه کار
He is very cartious ( circrmspect, reserved ) .
U
خیلی ملاحظه کار است
to take off the gloves
U
رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
heeding
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heed
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
glib answer
U
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
heeds
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
unadvised
U
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
heeded
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
unadvied
U
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
reappraises
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
hardball
U
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
reappraising
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
irrespectively
U
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
reappraise
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
to respect persons
U
ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
No more Mr. Nice Guy!
<idiom>
U
دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم!
[اصطلاح روزمره]
not to lose sight of
U
ملاحظه کردن
[به کسی یا چیزی]
را فراموش نکردن
scapegrace
U
ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر
to be wary of saying something
U
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
respecters
U
کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
respecter
U
کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
sensible
U
قابل درک قابل رویت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
abler
U
قابل
qualified
U
قابل
ablest
U
قابل
able
U
قابل
soluble
U
قابل حل
good
U
قابل
sensible
U
قابل حس
dissoluble
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
acceptor
U
قابل
apt
U
قابل
capable
U
قابل
thorough paced
U
قابل
solvable
U
قابل حل
navigable
U
قابل کشتیرانی
variative
U
قابل تغییر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com