Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deverbative
U
بصورت مشتق استعمال شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amphetamine
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines
U
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
smoke
U
استعمال دود استعمال دخانیات
smokes
U
استعمال دود استعمال دخانیات
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
disuse
U
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
parasyntetic
U
مشتق
formant
U
مشتق
paronymous
U
مشتق
paronym
U
مشتق
derivatives
U
مشتق
derivative
U
مشتق
offshoot
U
مشتق
anti derivative
U
ضد مشتق
offshoots
U
مشتق
differentiate
U
مشتق گرفتن
parasyntetic
U
مشتق و مرکب
differentiation
U
مشتق گیری
autologous
U
مشتق از خود
branches
U
مشتق شدن
calcic
U
مشتق ازاهک
branch
U
مشتق شدن
differentiates
U
مشتق گرفتن
silicic
U
مشتق از سیلیس
derives
U
مشتق شده از
differentiator
U
مشتق گیر
deriving
U
مشتق کردن
derivation
U
مشتق گیری
denominator
U
مشتق کننده
deriving
U
مشتق شده از
second derivative
U
مشتق دوم
derivations
U
مشتق گیری
diphyletic
U
مشتق از دو نیا
differential equations
U
معادلات مشتق
derives
U
مشتق کردن
formative
U
کلمه مشتق
derived field
U
فیلد مشتق
to d. itself
U
مشتق شدن
denominators
U
مشتق کننده
differentiating
U
مشتق گرفتن
derive
U
مشتق کردن
derive
U
مشتق شده از
spiritous
U
مشتق ازالکل
parial derivative
U
مشتق جزئی
saddle bag
U
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
analysis
U
مشتق وتابع اولیه
derived demand
U
تقاضای مشتق شده
deverbative
U
مشتق شده از فعل
adscititious
U
مشتق از عامل خارجی
Y'
U
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
partial derivative
U
مشتق پاره ای
[ریاضی]
partial derivative
U
مشتق جزیی
[ریاضی]
Y prime
U
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
second derivative
U
مشتق مرتبه دوم
patronymic
U
مشتق از نام پدر
romanesque
U
مشتق از زبان لاتین
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design
U
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
matronymic
U
اسم مشتق ازطرف مادر
deriving
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
derive
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
differentiable function
U
تابع مشتق پذیر
[ریاضی]
differential equation
U
معادله متغیر مشتق چیزی
derives
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
use
U
استعمال
application
U
استعمال
applications
U
استعمال
uses
U
استعمال
expenditure
U
استعمال
employment
U
استعمال
chain
U
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
kiosks
U
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
kiosk
U
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
thallium
U
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
tartarous
U
دردی شکل مشتق از درده شراب
phonrtic drill
U
مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
potash
U
کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
denominative
U
مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
chains
U
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
adrenal
U
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
vitrify
U
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
nicotian
U
دود استعمال کن
smoking
U
استعمال دخانیات
exercise
U
استعمال کردن
overkill
U
استعمال بیش از حد
overuse
U
استعمال مفرط
exercised
U
استعمال کردن
exercises
U
استعمال کردن
usage
U
نحوه استعمال
abuse
U
سوء استعمال
applying
U
استعمال کردن
usage
U
عرف استعمال
applies
U
استعمال کردن
apply
U
استعمال کردن
value in use
U
ارزش استعمال
uses
U
استعمال مصرف
using
U
استعمال مصرف
application
U
موارد استعمال
riflery
U
استعمال تفنگ
applications
U
موارد استعمال
telescopy
U
فن استعمال دوربین
use
U
استعمال مصرف
abuse
U
بد استعمال کردن
abused
U
بد استعمال کردن
graphics
U
فن استعمال نمودار
abused
U
سوء استعمال
abuses
U
بد استعمال کردن
tutoyer
U
استعمال کردن
unworn
U
استعمال نشده
use value
U
ارزش استعمال
user cost
U
هزینه استعمال
abuses
U
سوء استعمال
abusing
U
بد استعمال کردن
abusing
U
سوء استعمال
usages
U
عرف استعمال
usages
U
نحوه استعمال
bilingualism
U
استعمال دوزبان
misapplication
U
سوء استعمال
employs
U
استعمال کردن
employing
U
استعمال کردن
bilinguality
U
استعمال دوزبان
ill usage
U
سوء استعمال
employed
U
استعمال کردن
desuetude
U
عدم استعمال
cranage
U
استعمال جرثقیل
employ
U
استعمال کردن
misapplication
U
استعمال بیجا
misusage
U
سوء استعمال
disuse
U
عدم استعمال
law of use
U
قانون استعمال
ill use
U
بد استعمال کردن
abusive
U
سوء استعمال
maltreatment
U
سوء استعمال
acaro
U
کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
acr
U
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acro
U
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
nicotian
U
استعمال کننده دخانیات
law of disuse
U
قانون عدم استعمال
user
U
استعمال کننده کاربر
catachresis
U
استعمال غلط کلمه
no smoking allowed
U
استعمال دخانیان ممنوع
vernacularism
U
استعمال زبان محلی
dosage
U
مقدار استعمال دارو
users
U
استعمال کننده کاربر
The habit of smoking.
U
عادت به استعمال دخانیات
mitring
U
استعمال تاج اسقفی
outward application
U
استعمال برونی یا خارجی
malapropism
U
سوء استعمال کلمات
mitering
U
استعمال تاج اسقفی
dosages
U
مقدار استعمال دارو
epithelioma
U
غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
aceto
U
پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
periphrasis
U
استعمال واژه ها وعبارات زائد
sesquipedalian
U
معتاد به استعمال لغات دراز
holophrastic
U
استعمال کننده کلمه قصار
telescopist
U
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
symbolization
U
استعمال علائم ونشانهای رمزی
instrumentation
U
تنظیم اهنگ استعمال الت
incompatible
U
غیر قابل استعمال با یکدیگر
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب متضاد
purism
U
افراط در استعمال صحیح الفاظ
abjectival use of a noun
U
استعمال اسمی به طور صفت
neology
U
استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron
U
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
achromato
U
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetr
U
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetra
U
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat
U
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
junkies
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
malapropism
U
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
non abstainer
U
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotaller
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
junkie
U
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotallers
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
abstemious
U
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
smokers
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
to smoke oneself sick
U
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
abstinence
U
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
smoker
U
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
teetotaler
U
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
dump
U
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
check
U
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checked
U
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checks
U
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
abstainer
U
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purists
U
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
nicotinism
U
مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
zoomorphism
U
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com