Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
synopsize
U
بصورت مجمل بیان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
verbalize
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizing
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizes
U
بصورت شفاهی بیان کردن
languages
U
بصورت لسانی بیان کردن
language
U
بصورت لسانی بیان کردن
verbalized
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalised
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalising
U
بصورت شفاهی بیان کردن
typography
U
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typographies
U
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
to speak
[things indicating something]
U
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
synopses
U
مجمل
synopsis
U
مجمل
abridgment
U
مجمل
compendious
U
مجمل
inconclusive
U
مجمل
surveyed
U
مطالعه مجمل
surveys
U
مطالعه مجمل
abridgement
U
خلاصه مجمل
succinct
U
مجمل فشرده
survey
U
مطالعه مجمل
abstracting
U
مجمل خلاصهء کتاب
abstract
U
مجمل خلاصهء کتاب
abstracts
U
مجمل خلاصهء کتاب
warn
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
schematize
U
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
predicate
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
totalitarianize
U
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
statements
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
to set forth
U
بیان کردن
imparted
U
بیان کردن
utter
U
بیان کردن
set out
U
بیان کردن
imparting
U
بیان کردن
imparts
U
بیان کردن
voice
U
بیان کردن
say
U
بیان کردن
says
U
بیان کردن
frame
U
بیان کردن
set forth
U
بیان کردن
impart
U
بیان کردن
tells
U
بیان کردن
telling-off
U
بیان کردن
tell
U
بیان کردن
worded
U
بالغات بیان کردن
restating
U
مجددا بیان کردن
bubbling
U
بیان کردن حباب
sound off
U
ازادانه بیان کردن
quantifying
U
چندی بیان کردن
word
U
بالغات بیان کردن
restates
U
مجددا بیان کردن
restated
U
مجددا بیان کردن
restate
U
مجددا بیان کردن
expressing
U
بیان کردن اداکردن
expressed
U
بیان کردن اداکردن
sound off
<idiom>
U
عقاید را بیان کردن
detail
U
یات را بیان کردن
detailing
U
یات را بیان کردن
run on
U
بتفصیل بیان کردن
riddles
U
تفسیریا بیان کردن
quantified
U
چندی بیان کردن
riddle
U
تفسیریا بیان کردن
quantifies
U
چندی بیان کردن
express
U
بیان کردن اداکردن
quantify
U
چندی بیان کردن
expresses
U
بیان کردن اداکردن
bubbles
U
بیان کردن حباب
come out with
<idiom>
U
بیان کردن ،گفتن
bubble
U
بیان کردن حباب
bubbled
U
بیان کردن حباب
pronounces
U
رسما بیان کردن ادا کردن
pronounce
U
رسما بیان کردن ادا کردن
to set out
U
بیان کردن شرح دادن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
represent
U
بیان کردن نشان دادن
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
enouce
U
بیان کردن بصراحت گفتن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
give
U
نسبت دادن به بیان کردن
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
represents
U
بیان کردن نشان دادن
giving
U
نسبت دادن به بیان کردن
represented
U
بیان کردن نشان دادن
gives
U
نسبت دادن به بیان کردن
formate
U
بصورت صف یاستونی پرواز کردن
bulk
U
بصورت توده جمع کردن
troupe
U
بصورت دسته حرکت کردن
labialize
U
بصورت لبی ادا کردن
troupes
U
بصورت دسته حرکت کردن
sneer
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneering
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneers
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneered
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrasing
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
commercialization
U
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
triangulate
U
سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
update
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updated
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
plasticize
U
بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
inscroll
U
ثبت کردن بصورت طومار در اوردن
updates
U
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
sheave
U
دسته کردن بصورت بافه دراوردن
To speake in great detail.
U
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
to speak volumes
[for]
U
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
individualising
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
repristinate
U
بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
individualized
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
meters
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
rehashes
U
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash
U
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
objectify
U
بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
grossest
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
rehashed
U
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
gross
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
metres
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
grossed
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossing
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosser
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
saddle bag
U
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
literalize
U
بصورت تحت اللفظی دراوردن لفظ بلفظ معنی کردن
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
peach design
U
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
vitrify
U
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
raster graphics
U
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
lofts
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft
U
ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
SGML
U
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
pomegrenate design
U
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
alphabetize
U
به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
peacock
U
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
rhetoric
U
علم معانی بیان معانی بیان
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
quote
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quoted
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quotes
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
tool
U
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
volley
U
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleying
U
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleyed
U
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
volleys
U
شلیک کردن بصورت شلیک درکردن
automates
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
scanned
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
khalyk
U
قالیچه خالیک
[یا چالیک]
[که از دست بافته های ترکمن ها بوده و بصورت حرف یو شکل یا مستطیل شکل می باشد و جهت آویزان کردن در ورودی چادرها و یا روانداز اسب و شتر استفاده می شود.]
croquet
U
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
declaration
U
بیان
pronunciation
U
بیان
verbiage
[American English]
U
بیان
diction
U
بیان
choice of words
U
بیان
word choice
U
بیان
statement
U
بیان
quotation
U
بیان
quotations
U
بیان
say-so
U
بیان
say so
U
بیان
rhetorically
U
بیان
wording
U
بیان
pronunciations
U
بیان
statements
U
بیان
expositions
U
بیان
exposition
U
بیان
say-so
U
حق بیان
declarations
U
بیان
say so
U
حق بیان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com