English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ingestive U بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poop U قورت دادن
poops U قورت دادن
ingest U قورت دادن
regorge U دوباره قورت دادن
englut U قورت دادن سیرکردن
gulp U بلع قورت دادن
gulped U بلع قورت دادن
gulps U بلع قورت دادن
gulping U بلع قورت دادن
gobbling U تند خوردن قورت دادن
gobbles U تند خوردن قورت دادن
gobbled U تند خوردن قورت دادن
gobble U تند خوردن قورت دادن
ingurgitate U حریصانه قورت دادن بلعیدن
ingestion U قورت دادن داخل معده کردن
nourish U خوراک دادن
support [nourish, feed] U خوراک دادن
nourished U خوراک دادن
aliment U خوراک دادن
to give to eat U خوراک دادن
nourishes U خوراک دادن
feed U خوراک دادن
feeds U خوراک دادن
feedway U مسیرتغذیه و خوراک دادن به جنگ افزار
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
gulps U قورت
gulped U قورت
gulping U قورت
gulp U قورت
to have a sip U یک قورت آب نوشیدن
swallower U قورت دهنده
to have a drink of water U یک قورت آب نوشیدن
ingestive U قورت دهنده
absinth U قورت اودی عرق افسنطین
He swigged the beer in four gulps. U او [مرد] آبجو را با چهار تا جرعه طولانی قورت داد.
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
heuristic U پی برنده
discoverers U پی برنده
discoverer U پی برنده
winnings U برنده
cutting U برنده
foretooth U برنده
incisory U برنده
incisor tooth U برنده
winner U برنده
vehicle U برنده
vehicles U برنده
winners U برنده
winning U برنده
deferent U برنده
scissile U برنده
portative U برنده
high proof U برنده
incisive U برنده
cutters U برنده
cutter U برنده
conductive U برنده
trenchant U برنده
mutilator U برنده
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
winners U برنده بازی
uptake U بالا برنده
persi U برنده سر دیو
perseus U برنده سر دیو
lacerative U برنده یا درنده
winner U برنده بازی
propelling U پیش برنده
raiders U یورش برنده
raider U یورش برنده
achiever U از پیش برنده
resolutive U تحلیل برنده
users U بکار برنده
user U بکار برنده
outpoint U برنده با امتیاز
matrolinous U بارث برنده
victors U برنده مسابقه
medalist U برنده مدال
heiresses U ارث برنده زن
deferent U بیرون برنده
dark horse U برنده غیرمترقبه
prizewinner U برنده جایزه
promotor U پیش برنده
annihilator U از بین برنده
cutting head U نوک برنده
booster U بالا برنده
winning move U حرکت برنده
boosters U بالا برنده
promoters U پیش برنده
promoter U پیش برنده
victor U برنده مسابقه
propulsive U جلو برنده
prizer U برنده جایزه
dark horses U برنده غیرمترقبه
uplifter U بالا برنده
medalists U برنده مدال
medallist U برنده مدال
incisively U بطور برنده
contenders U برنده احتمالی
contender U برنده احتمالی
highest bidder U برنده مزایده
utilizer U بکار برنده
winner of a match U برنده مسابقه
winning position U پوزیسیون برنده
impeller U پیش برنده
impellor U پیش برنده
edged tool U الت برنده
edge tool U الت برنده
decision U برنده با امتیاز
gestatorial U برنده پاپ
gonfalonier U برنده پرچم
dissolvent U حل کننده برنده
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
medallists U برنده مدال
heiress U ارث برنده زن
decisions U برنده با امتیاز
wearing U تحلیل برنده
benefitical U منتفع فایده برنده
file cutter U قسمت برنده سوهان
benefic U فایده برنده نیکوکار
nonwinner U هرگز برنده نشده
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
winterer U بسر برنده زمستان
walk all over someone <idiom> U براحتی برنده شدن
carry the day <idiom> U برنده یا موفق شدن
raise the hand U بالابردن دست برنده
decision U برنده کشتی با امتیاز
emasculative U برنده نیروی مردی
cutler U فروشنده الات برنده
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
decisions U برنده کشتی با امتیاز
limivorous U فرو برنده گل ولای
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
jackpots U برنده تمام پولها
jackpot U برنده تمام پولها
won ending U اخر بازی برنده
emulous U رشک برنده طالب
emasculatory U برنده نیروی مردی
bearing capacity U قدرت برنده باربرد
painstaking U ساعی رنج برنده
painstakingly U ساعی رنج برنده
liquidators U برچیننده از بین برنده
liquidator U برچیننده از بین برنده
backsword U شمشیر یک لبهء برنده
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
hybrid propulation U نیروی پیش برنده مختلط
hoong seung U برنده هوگو قرمز تکواندو
to scramble a victory U بزحمت برنده [پیروز] شدن
hellward U سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
assimilator U تحلیل برنده همانند سازنده
cutting angle U سطح برنده تیغه برش
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
novillero U گاوبازی که هنوز برنده نشده
maiden U اسبی که هنوز برنده نشده
maidens U اسبی که هنوز برنده نشده
scissors U چیز برنده قطع کننده
gulfs U هر چیز بلعنده وفرو برنده
to ease to a victory U به سادگی برنده شدن [ورزش]
gulf U هر چیز بلعنده وفرو برنده
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
waltz off with <idiom> U فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
runner-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
procrustean U بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
blade U قسمت برنده لبههای تیغ دار
runner up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
dye-remover U از بین برنده رنگ [سفید کننده]
runners-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
defoliants U مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
I have not played my trump ( winning ) card . U ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliating agent U عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com