Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It is much sought after.
بسیار مطلوب است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
at a premium
U
بسیار مطلوب
Other Matches
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
U
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
coveted
U
مطلوب
optimal
U
حد مطلوب
favorites
U
مطلوب
indign
U
نا مطلوب
optimum
U
مطلوب
optimum
U
حد مطلوب
favourite or vor
U
مطلوب
favourites
U
مطلوب
favourite
U
مطلوب
desired
U
مطلوب
favorite
U
مطلوب
favorable
U
مطلوب
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
ideal
U
کمال مطلوب
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
optimum
U
مقدار مطلوب
favourable
U
موافق مطلوب
optimum output
U
تولید مطلوب
optimum
U
حالت مطلوب
optimum point
U
نقطه مطلوب
optimum population
U
حد مطلوب جمعیت
optimum height
U
ارتفاع مطلوب
optimum speed
U
سرعت مطلوب
optimal solution
U
راه حل مطلوب
desirable
U
خواستنی مطلوب
lief
U
مطلوب مایل
merit goods
U
کالاهای مطلوب
ideals
U
کمال مطلوب
nicer
U
دلپذیر مطلوب
nicest
U
دلپذیر مطلوب
target profit
U
سود مطلوب
safe velocity
U
سرعت مطلوب
nice
U
دلپذیر مطلوب
desired leading
U
مسیر مطلوب
ideal irrigation interval
U
فاصله مطلوب ابیاری
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
favourably
U
بطور مساعد یا مطلوب
desired rate of development
U
نرخ مطلوب توسعه
eligible
U
واجد شرایط مطلوب
inflationary gap
U
سطح اشتغال مطلوب
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
to be in demand
U
خریدارداشتن مطلوب بودن
optimal
U
مربوط به کمال مطلوب
optimum allocation of resources
U
تخصیص مطلوب منابع
blandest
U
شیرین و مطلوب نجیب
blander
U
شیرین و مطلوب نجیب
bland
U
شیرین و مطلوب نجیب
towardly
U
امید بخش مطلوب
desired rate of capital accumulation
U
نرخ تراکم سرمایه مطلوب
desirability
U
درجه تمایل شرایط مطلوب
ideally
U
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
To obtain the desired result .
U
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
to wait for a favorable opportunity
U
منتظر یک فرصت مطلوب بودن
desired ground zone
U
نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic
U
مطلوب وابسته به ارمان گرایی
your action produced the desired effect
U
اقدامتان اثر مطلوب بخشید
state-of-the-art
U
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
desired leading
U
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desideratum
U
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
beau ideal
U
زیبای تمام عیار کمال مطلوب
tuners
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner
U
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
adverse yaw
U
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
favourble balance of trade
U
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
nympholept
U
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
backward chaining
U
روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
pitch setting
U
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pareto optimality
U
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
ideal index
U
شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
tone
U
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tones
U
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
muckle
U
بسیار
thousand and one
U
بسیار
longeval
U
بسیار زی
numerous
U
بسیار
abundant
U
بسیار
not a lettle
U
بسیار
sopping
U
بسیار
mickle
U
بسیار
mickle or muckle
U
بسیار
multifarious
U
بسیار
detestable
U
بسیار بد
much
U
بسیار
beastby
U
بسیار
far and away
U
بسیار
ever so
U
بسیار
precious
U
بسیار
very
U
بسیار
plenty
U
بسیار
immortally
U
بسیار
by far
U
بسیار
an abundance of
U
بسیار
overly
U
بسیار
far
U
بسیار
multiplicity
U
بسیار
lashongs
U
بسیار
many
U
بسیار
all-
U
بسیار
unco
U
بسیار
desperate
U
بسیار بد
sadly
U
بسیار بد
out and a way
U
بسیار
galore
U
بسیار
all
U
بسیار
terrible
<adj.>
U
بسیار بد
awful
<adj.>
U
بسیار بد
lousy
<adj.>
U
بسیار بد
rotten
<adj.>
U
بسیار بد
lot
U
بسیار
awfully
U
بسیار
parlous
U
بسیار
multiped
U
بسیار پا
so mush
U
بسیار
oftentimes
U
بسیار
seldom
U
بسیار کم
very little
U
بسیار کم
no end of
U
بسیار
sorely
U
بسیار
powerfully
U
بسیار
clinking
U
بسیار
logogriph
U
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
polyphonic
U
بسیار صدا
supereminent
U
بسیار بلند
polyphagous
U
بسیار غذا
polyhistor
U
دانش بسیار
polyhistor
U
بسیار دانی
polygram
U
شکل بسیار خط
e. use ful
U
بسیار سودمند
heart break
U
اندوه بسیار
the d. is in him
U
بسیار شروراست
polychromic
U
بسیار رنگ
thank you very much
U
بسیار ممنونم
supersubtlety
U
زرنگی بسیار
polygonal
U
بسیار گوشه
polygonal
U
بسیار پهلو
precipitancy
U
تعجیل بسیار
bulimy
U
حرص بسیار
superheat
U
بسیار گرم
corking
U
بسیار عالی
dozens of girls
U
ذختران بسیار
primordiality
U
قدمت بسیار
deluxe
U
بسیار زیبا
delightsome
U
بسیار دلپسند
punctuality
U
دقت بسیار
deep read
U
بسیار خوانده
superfine
U
بسیار فریف
dateless
U
بسیار قدیم
d. stupid
U
بسیار کودن
prepotent
U
بسیار توانا
prepotency
U
نفوذ بسیار
precisionist
U
بسیار دقیق
dirt cheap
U
بسیار ارزان
polysemia
U
بسیار معنایی
sizzler
U
بسیار گرم
diaphoresis
U
خوی بسیار
polyphonous
U
بسیار صدا
polysemous
U
بسیار معنی
polystomatous
U
جانور بسیار
polystome
U
جانور بسیار
precipitance
U
تعجیل بسیار
all right
<idiom>
U
بسیار خوب
multisonant
U
بسیار صدا
meticulosity
U
دقت بسیار
many persons
U
مردمان بسیار
many books
U
کتابهای بسیار
oliguresis
U
پیشاب بسیار کم
overrefinement
U
تصفیه بسیار
all-powerful
U
بسیار نیرومند
overripe
U
بسیار رسیده
death trap
U
بسیار خطرناک
death traps
U
بسیار خطرناک
peracute
U
بسیار حاد
high-pitched
U
بسیار شیبدار
ogygian
U
بسیار کهنه
ad nauseam
U
بسیار زننده
multisonous
U
بسیار صدا
multitudinously
U
با گروه بسیار
multivincular
U
بسیار پیوند
multiform
U
بسیار شکل
multidentate
U
بسیار دندان
multocular
U
بسیار چشم
of great importance
U
بسیار مهم
multangular
U
بسیار گوشه
much was said
U
بسیار چیزهاگفته شد
much rain
U
باران بسیار
much pleased
U
بسیار خوشتود
peracute
U
بسیار سخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com