English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
many d. of hunger U بسیاری از گرسنگی می میرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
multiplicity U بسیاری
muchness U بسیاری
profuseness U بسیاری
plentifulness U بسیاری
not a few U بسیاری
many U بسیاری
multitude U بسیاری
exuberance U بسیاری
multitudes U بسیاری
multeity U بسیاری
deepness U بسیاری ته
many people U بسیاری از مردم
manifoldness U چندتایی بسیاری
plenty U فراوانی بسیاری
there are numbers who U بسیاری هستند که
many of them U بسیاری از انها
multiplicity of creeds U بسیاری کیش ها
widely U در بسیاری موارد
Many explanations were proffered. U توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
to poreone's eyes out U چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
She has had many privations in her youth . U درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
we had a heavy p to day U امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
accumulate U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
To experience great hardships. U سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
spillages U وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
accumulating U جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
spillage U وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
hungered U گرسنگی
hungers U گرسنگی
hunger U گرسنگی
hungrily U با گرسنگی
esurience U گرسنگی
starvation U گرسنگی
hungering U گرسنگی
common U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commoners U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commonest U سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
sensation of hunger U احساس گرسنگی
patience of hunger U تاب گرسنگی
He fainted from hunger. U از گرسنگی غش کردوافتاد
starved U گرسنگی کشیدن
ravenous hunger U گرسنگی زیاد
starveling U گرسنگی خورده
strave U گرسنگی کشیدن
strave U گرسنگی خوردن
strave U از گرسنگی مردن
to starve to death U از گرسنگی مردن
patience of hunger U طاقت گرسنگی
ravenousness U گرسنگی زیاد
under the stimulus of hunger U از فشار گرسنگی
hungered [arch] U حاکی از گرسنگی
hungered [arch] U گرسنگی نما
starved U گرسنگی دادن
hungrier U حاکی از گرسنگی
hungriest U حاکی از گرسنگی
hungriest U دچار گرسنگی
hungrier U دچار گرسنگی
starve U گرسنگی کشیدن
starvation U گرسنگی کشیدن
starve U از گرسنگی مردن
starving U گرسنگی دادن
starving U از گرسنگی مردن
starving U گرسنگی کشیدن
starves U گرسنگی دادن
starves U از گرسنگی مردن
starves U گرسنگی کشیدن
starve U گرسنگی دادن
starved U از گرسنگی مردن
hungrily U از روی گرسنگی
belly pinched U گرسنگی خورده
hungry U حاکی از گرسنگی
bulimy U ناخوشی گرسنگی
famish U گرسنگی دادن
famish U گرسنگی کشیدن
hunger drive U سائق گرسنگی
ravenously U با گرسنگی زیاد
hungry U دچار گرسنگی
hunger pangs U دردهای گرسنگی
Most home helps prefer to live out. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
i am famishing U از گرسنگی دارم می میرم
to be reduced to starvation U اجبارا گرسنگی کشیدن
hungered [arch] U گرسنگی اور خشک
to die of hunger [thirst] U از گرسنگی [تشنگی] مردن
hungry U گرسنگی اور حریص
hunger pain U درد گرسنگی [پزشکی]
to feel [a bit] peckish U کمی حس گرسنگی کردن
hungrier U گرسنگی اور حریص
hungriest U گرسنگی اور حریص
a pang of hunger U احساس ناگهانی گرسنگی
hungered U گرسنگی دادن گرسنه شدن
hungering U گرسنگی دادن گرسنه شدن
Do you feel hungry? U شما احساس گرسنگی می کنید؟
hungers U گرسنگی دادن گرسنه شدن
The soldiers died from illness and hunger. U سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
I feel faint with hunger. U از گرسنگی احساس ضعف می کنم.
acoria U مرض گرسنگی داء الجوع
iam not patient of hunger U من نمیتوانم تاب گرسنگی رابیاورم
hunger U گرسنگی دادن گرسنه شدن
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
We suffered hunger for a few days . U چند روز گرسنگی کشیدیم
Ouroboros U نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
synchronous U سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
to starve into surrender U گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
I'm not a bit hungry. U یکخورده هم احساس گرسنگی نمی کنم.
Hunger begets crime. U گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
I'm starving [to death] . U از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
vital necessity U پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
distribute U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributes U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributing U سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
disclaimers U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimer U عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
Netscape Navigator U یکی از جستجوگران معروف www که هنوز هم در بازار مط رح است شامل خصوصیات بسیاری از قبیل خوانندگان جدید و نیز تامین برنامههای java است
qwerty keyboard U ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com