Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
south
U
بسوی جنوب نیم روز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
soiuth ward
U
بسوی جنوب
south wards
U
بسوی جنوب
southwestward
U
بسوی جنوب غربی
southwestwards
U
بسوی جنوب غربی
Other Matches
south-east
U
جنوب شرقی سوی جنوب شرق
south westerly
U
سوی جنوب غرب یا جنوب باختر
south-west
U
جنوب غربی سوی جنوب باختر
south east
U
جنوب خاوری جنوب شرقی
south west
U
جنوب باختر جنوب غربی
toward
U
بسوی
against
U
بسوی
towards
U
بسوی
to
U
بسوی
into
U
بسوی
at
U
بسوی
off
U
بسوی
inpouring
U
بسوی درون
aport
U
بسوی بندر
easterly
U
بسوی شرق
skyward
U
بسوی اسمان
east
U
بسوی خاوررفتن
eastbound
U
بسوی شرق
spaceward
U
بسوی فضا
earthward
U
بسوی زمین
landward
U
بسوی خشکی
landward
U
بسوی زمین
to put a bout
U
بسوی دیگرگرداندن
onward
U
بسوی جلو
over-
U
بسوی دیگر
over
U
بسوی دیگر
selenotropic
U
بسوی ماه
seaward
U
بسوی دریا
off
U
عازم بسوی
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
shooting
U
شوت بسوی دروازه
propulsion
U
فشار بسوی جلو
shootings
U
شوت بسوی دروازه
make for
U
پیش رفتن بسوی
earthbound
U
متوجه بسوی زمین
northward
U
بسوی شمال شمالا
northwards
U
بسوی شمال شمالا
drive to maturity
U
حرکت بسوی بلوغ
aslant
U
بسوی سراشیب اریبی
base running
U
دویدن بسوی پایگاه
orientating
U
توجه بسوی خاور
orientates
U
توجه بسوی خاور
infalling
U
ریزش بسوی درون
introrsal
U
رو کننده بسوی درون
introrse
U
رو کننده بسوی درون
uptrend
U
تمایل بسوی بالا
wester
U
بسوی باختر رفتن
goal kick
U
شوت بسوی دروازه
introverts
U
بسوی درون کشیدن
orientate
U
توجه بسوی خاور
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
introversion
U
برگشت بسوی درون
introvert
U
بسوی درون کشیدن
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
plinking
U
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
adductive
U
استشهادی بسوی محور کشنده
continuation
U
حرکت مداوم بسوی سبد
indraght
U
ریزش چیزی بسوی درون
indraft
U
ریزش چیزی بسوی درون
westwards
U
بسوی باختر بطرف مغرب
westward
U
بسوی باختر بطرف مغرب
upsurge
U
بسوی بالا موج زدن
We made a long step toward success.
U
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
postward
U
بسوی محل شروع اسب دوانی
the odds are in our favour
U
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
To go cap in hand to someone.
U
دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
send down
U
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
sniped
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
transhumant
U
حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
snipes
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
south
<adj.>
U
جنوب
south
U
جنوب
delayed steal
U
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
U
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
south western
U
جنوب غربی
south east
U
جنوب شرق
soiuthern cross
U
صلیب جنوب
south east
U
در جنوب خاور
south west
U
جنوب غرب
south westerly
U
جنوب باختری
south western
U
جنوب باختری
southeast
U
جنوب شرقی
southland
U
سرزمین جنوب
southeast
U
جنوب خاوری
south eastern
U
جنوب شرقی
south eastern
U
جنوب خاوری
the south pole
U
قطب جنوب
south west
U
در جنوب باختر
south easterly
U
جنوب خاوری
southbound
U
عازم جنوب
south-west
U
جنوب غرب
southern
U
اهل جنوب
southerner
U
اهل جنوب
south-east
U
جنوب شرق
sou'westers
U
جنوب غربی
southerners
U
اهل جنوب
south-eastern
U
جنوب شرقی
azimuth
U
نقطه جنوب
south-western
U
جنوب غربی
notus
U
باد جنوب
southward
U
سوی جنوب
South Pole
U
قطب جنوب
Antarctic
U
قطب جنوب
lowlander
U
اهل جنوب
drive to maturity
U
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
in a south easterly direction
U
از جهت جنوب خاور
southwestwards
U
درجهت جنوب باختری
southwestward
U
درجهت جنوب باختری
southeaster
U
باد جنوب شرقی
southwesterner
U
اهل جنوب غربی
southeaster
U
توفان جنوب شرقی
southwestern
U
واقع در جنوب غربی
southwester
U
باد جنوب غربی
southeastward
U
بطرف جنوب شرقی
southeastward
U
در جهت جنوب خاوری
southwest
U
واقع در جنوب غربی
southernmost
U
در اقصی نقطه جنوب
libecchio
U
باد جنوب غربی
south west
U
سوی جنوب باختر
souithernism
U
رسوم واداب جنوب
libeccio
U
باد جنوب غربی
south east
U
سوی جنوب خاور
south easterly
U
سوی جنوب خاور
southern
U
جنوبا بطرف جنوب
antarctic circle
U
مدار قطب جنوب
celestial body south pole
U
قطب جنوب عالم
Antarctic
U
مربوط به قطب جنوب
southwester
U
توفان یا تندباد جنوب غربی
their p was toward the south
U
چشم اندازانهابسوی جنوب بود
souithernism
U
لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
soputheasternmost
U
در دورترین نقطه جنوب شرقی
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
southeasterner
U
ساکن نواحی جنوب شرقی
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
judea
U
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
water moccasin
U
مار سمی ابزی جنوب امریکا
Makri
[Fethiye]
U
شهر بندری فتیه در جنوب ترکیه
galleta
U
چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
bahama islands
U
جزایرباهاما واقع درهندغربی و جنوب فلوریدا
zulu
U
اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
aardwolf
U
کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
peafowl
U
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
royal palm
U
نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
ferryboats
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
seato forces
U
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
Monaco
U
ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
platypus
U
پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
wilton
U
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
ASEAN
U
مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
shout song
U
سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
arrdwolf
U
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
joshua tree
U
درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
razorback
U
خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
advancing
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
hottentot
U
یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
drives
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
nautilus
U
حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
China denies militarizing South China Sea.
U
چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
Murghi rugs
U
فرش های مرغی
[این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
Gabbeh
U
گبه
[با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
khamseh
U
خمسه
[در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Lori Pambak motif
U
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Khotan rug
U
فرش ختن
[این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com