English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
skyward U بسوی اسمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at U بسوی
towards U بسوی
into U بسوی
against U بسوی
to U بسوی
off U بسوی
toward U بسوی
bluest U اسمان
heaven U اسمان
the blue U اسمان
firmament U اسمان
the upper regions U اسمان
sky U اسمان
welkin U اسمان
heavens U اسمان
bluer U اسمان
blue U اسمان
hypethral U رو به اسمان
on high U در اسمان
heights U اسمان
height U اسمان
on high U به اسمان
skies U اسمان
tramps U اسمان جل
tramped U اسمان جل
tramp U اسمان جل
to put a bout U بسوی دیگرگرداندن
over U بسوی دیگر
over- U بسوی دیگر
easterly U بسوی شرق
eastbound U بسوی شرق
landward U بسوی خشکی
landward U بسوی زمین
off U عازم بسوی
soiuth ward U بسوی جنوب
spaceward U بسوی فضا
east U بسوی خاوررفتن
south wards U بسوی جنوب
earthward U بسوی زمین
onward U بسوی جلو
seaward U بسوی دریا
inpouring U بسوی درون
selenotropic U بسوی ماه
aport U بسوی بندر
blue U اسمان نیلگون
planetariums U اسمان نما
mackerel sky U اسمان پیسه
loft U کبوترخانه اسمان
olympus U اسمان بهشت
skyey U اسمان وار
celestial sphere U کره اسمان
planetarium U اسمان نما
thundered U اسمان غرش
bluer U اسمان نیلگون
lofts U کبوترخانه اسمان
sky scraper U اسمان خراش
sky scaper U اسمان خراش
skiey U اسمان وار
bluest U اسمان نیلگون
azure U اسمان نیلگون
the round of heaven U گنبد اسمان
the seventh heaven U اسمان هفتم
uranorama U اسمان نما
uranology U اسمان شناسی
the vault of heaven U گنبد اسمان
heavenward U بطرف اسمان
heavenward U روبه اسمان
skywards U سوی اسمان
heavenwards U سوی اسمان
thunder U اسمان غرش
primum mobile U اسمان دهم
skyscrapers U اسمان خراش
the kingdom of heaven U ملکوت اسمان
thunders U اسمان غرش
skyscraper U اسمان خراش
drive to maturity U حرکت بسوی بلوغ
aslant U بسوی سراشیب اریبی
introrsal U رو کننده بسوی درون
base running U دویدن بسوی پایگاه
introrse U رو کننده بسوی درون
introversion U برگشت بسوی درون
goal kick U شوت بسوی دروازه
wester U بسوی باختر رفتن
earthbound U متوجه بسوی زمین
northwards U بسوی شمال شمالا
make for U پیش رفتن بسوی
infalling U ریزش بسوی درون
shooting U شوت بسوی دروازه
orientate U توجه بسوی خاور
orientates U توجه بسوی خاور
orientating U توجه بسوی خاور
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
shootings U شوت بسوی دروازه
introvert U بسوی درون کشیدن
southwestwards U بسوی جنوب غربی
propulsion U فشار بسوی جلو
uptrend U تمایل بسوی بالا
northward U بسوی شمال شمالا
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
southwestward U بسوی جنوب غربی
introverts U بسوی درون کشیدن
uranographical U وابسته به اسمان نگاری
sky blue U رنگ ابی اسمان
uranographic U وابسته به اسمان نگاری
the milky way U اسمان دره کاهکشان
heavens U هفت طبقه اسمان
heavens U عرش هفت اسمان
sky high U خیلی بالا در اسمان
sky-high U خیلی بالا در اسمان
ascension U عروج عیسی به اسمان
heaven U هفت طبقه اسمان
serene U متین اسمان صاف
zenith U بالاترین نقطه اسمان
heaven U عرش هفت اسمان
hypaethral U بی پوشش روبه اسمان
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
continuation U حرکت مداوم بسوی سبد
south U بسوی جنوب نیم روز
upsurge U بسوی بالا موج زدن
adductive U استشهادی بسوی محور کشنده
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
uranus U خدای اسمان فرزندزمین و پدرتیتان ها
uranography U عالم شناسی اسمان نگاری
starfinder U وسیله شناسایی ستارگان در اسمان
it thunders U صدای اسمان غرغره میاید
Milky Way U اسمان دره جاده شیری
ascension day U روز عروج عیسی به اسمان
postward U بسوی محل شروع اسب دوانی
the odds are in our favour U احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
We made a long step toward success. U قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
snipes U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
transhumant U حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
To go cap in hand to someone. U دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
sniping U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
send down U پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
snow blink U تکههای ابر سفید در اسمان یا صفحه رادار
tomorow morning . I wI'll leavew for london. U فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
delayed steal U دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
drive to maturity U جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
sky glow U انعکاس نور یک جنگ افزار یاشعله دهانه ان در صفحه اسمان
astrodome U گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
clear air turbulence U اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
thundered U اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thunder U اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thunders U اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
advancing U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
drive U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com