Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cross court
U
بسمت مخالف زمین در قطر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leeward
U
بسمت مخالف باد
bear off
U
برگشتن قایق بسمت مخالف باد
fore
U
فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
antisocial
U
مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
in the quality of
U
بسمت
downwind
U
بسمت باد
upwind
U
بسمت باد
reentrant
U
متوجه بسمت داخل
on drive
U
ضربه بسمت توپزن
leg hit
U
ضربه بسمت محدوده توپزن
beat
U
حرکت قایق بسمت باد
he was ordained priest
U
اورا بسمت کشیش گماشتند
bear up
U
برگشتن قایق بسمت باد
beats
U
حرکت قایق بسمت باد
thinnest
U
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
backswing
U
تاب اولیه راکت تنیس بسمت عقب
crossfire
U
پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید
crossings
U
پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید
thinned
U
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
headstay
U
سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
head up
U
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
thin
U
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinners
U
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thins
U
بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
hard starboard
U
ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
hard starboard
U
سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
lawn bowling
U
بازی بین 2 نفر یاتیمهای 2 تا 4 نفره بصورت غلطاندن گویها بسمت جک
sagging
U
تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
left slide
U
حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
at outs
U
مخالف
anie
U
مخالف
oppugnant
U
مخالف
contradictory
U
مخالف
oppositionist
U
ضد مخالف
adversary
U
مخالف
adverse
U
مخالف
antipodal
U
مخالف
oppositive
U
مخالف
with
U
مخالف
foe
U
مخالف
contradictions
U
مخالف
non content
U
مخالف
out of keeping
U
مخالف
dissidence
U
مخالف
unfavorable
U
مخالف
repugnant
U
مخالف
at d.
U
مخالف
oppugner
U
مخالف
averse
U
مخالف
adversaries
U
مخالف
opposit
U
مخالف
contradiction
U
مخالف
hostile
U
مخالف
against
U
مخالف
contrary to
U
مخالف
contrary
U
مخالف
irreconcilable
U
مخالف
antagonists
U
مخالف
antagonist
U
مخالف
controvertist
U
مخالف
contrariant
U
مخالف
opponent
U
مخالف
resistent
U
مخالف
contra
U
مخالف
dissenting
U
مخالف
foes
U
مخالف
contradictive
U
مخالف
converses
U
مخالف
alien
U
مخالف
converse
U
مخالف
gainst
U
مخالف
gainsayer
U
مخالف
conversed
U
مخالف
gyaku
U
مخالف
dissidents
U
مخالف
conversing
U
مخالف
by the ears
U
مخالف
opponents
U
مخالف
inadvisable
U
مخالف
dissident
U
مخالف
aliens
U
مخالف
conflicting
U
مخالف
In the opposite direction .
U
درجهت مخالف
crosscurrent
U
جریان مخالف
dissenting opinion
U
نظر مخالف
reverse
U
شکستنی مخالف
The opposition parties .
U
احزاب مخالف
contra flow
U
جهت مخالف
anti semitism
U
مخالف با یهودیان
reversed
U
شکستنی مخالف
antipapal
U
مخالف پاپ
anti-
U
به معنای "مخالف "
conflictive
U
مغایر مخالف
reversing
U
شکستنی مخالف
reverses
U
شکستنی مخالف
divert action
U
عملیات مخالف
vetoing
U
رای مخالف
vetoes
U
رای مخالف
dissentient
U
مخالف معاند
vetoed
U
رای مخالف
veto
U
رای مخالف
anti-Semitism
U
مخالف با یهودیان
contralateral muscles
U
عضلات مخالف
diverse
U
مختلف مخالف
at odds
<idiom>
U
مخالف بودن
loggerheads
U
مخالف - جنگجو
counterview
U
عقیده مخالف
in the opposite direction.
U
در جهت مخالف
countersuggestion
U
تلقین مخالف
counter ion
U
یون مخالف
illegal
U
مخالف قانون
bucking voltage
U
ولتاژ مخالف
take a dim view of
<idiom>
U
مخالف بودن
reluctance
U
بیزاری مخالف
antislavery
U
مخالف بردگی
windbound
U
باد مخالف
antitrust
U
مخالف تشکیل
disaccord
U
مخالف کردن
contraposition
U
مفهوم مخالف
contrary to the law
U
مخالف قانون
vice versa
U
در جهت مخالف
dis-
U
مخالف کردن
headwinds
U
باد مخالف
defier
U
مخالف کننده
oppositely
U
بطور مخالف
dissenters
U
مخالف ناراضی
dissenter
U
مخالف ناراضی
overthwart
U
بالحن مخالف
dissenting
U
مخالف معاند
countering
U
درجهت مخالف
countered
U
درجهت مخالف
counter
U
درجهت مخالف
standpat
U
مخالف تغییر
overthwart
U
بطور مخالف
head wind
U
باد مخالف
to be in the opposition
U
مخالف بودن
no
U
منفی مخالف
con
U
رای مخالف
conned
U
رای مخالف
ill humored
U
مخالف ترشرو
conning
U
رای مخالف
cons
U
رای مخالف
the a party
U
طرف مخالف
prevailing wind
U
باد مخالف
antipathy
U
احساس مخالف
crosswind
U
باد مخالف
dissented
U
رای مخالف
dissents
U
رای مخالف
clashing
U
برخوردکننده مخالف
opponent
U
طرف مخالف
opponents
U
طرف مخالف
reluctancy
U
بیزاری مخالف
reluctate
U
مخالف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com