English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hospitalization U بستری شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ward U اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
wards U اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
staging U اسکان دادن بستری کردن بیماران به طورموقت
commitment U بستری کردن اجباری
commitments U بستری کردن اجباری
bedfast U بستری
bedrid U بستری
bedridden U بستری
hospitalised U بستری کردن
hospitalises U بستری کردن
hospitalising U بستری کردن
hospitalize U بستری کردن
hospitalized U بستری کردن
hospitalizes U بستری کردن
hospitalizing U بستری کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
admit بستری کردن
admits U بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
admitting U بستری کردن پذیرفتن تصدیق کردن
bedpan U لگن بیمار بستری
bedpans U لگن بیمار بستری
confinement U زایمان بستری
hospitalization U بستری
hospitalization U دربیمارستان بستری دوره بستری شدن
hospitalization U بستری کردن
sill U گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
sills U گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
confined U بستری
hospitalized prisoners U زندانیان بستری در بیمارستان
inpatient U بیمار بستری
inpatient U مریض بستری
laid up in bed U بستری
on ones back U بستری
shut in U مریض بستری
laid up <idiom> U بستری دررختخواب
admission U اجازه بستری [در بیمارستان]
compulsory hospitalization U بستری اجباری
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com