Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
zoom
U
بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zoomed
U
بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zooms
U
بزرگ کردن یک ناحیه از متن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
zooming
U
بزرگ کردن یک ناحیه از متن یا گرافیک
Other Matches
conurbation
U
[ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
Senneh
U
سنه
[نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
territorialization
U
محدود کردن بیک ناحیه
paint
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paints
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
rashwan medallion
U
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
area
U
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
areas
U
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
My grandparents are six feet under.
<idiom>
U
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
U
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
patterns
U
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern
U
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
big game
U
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
macropterous
U
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
justifications
U
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification
U
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
enlarge
U
بزرگ کردن
enlarged
U
بزرگ کردن
dilate
U
بزرگ کردن
dilates
U
بزرگ کردن
gross
U
بزرگ کردن
dilating
U
بزرگ کردن
grossing
U
بزرگ کردن
maximizing
U
بزرگ کردن
grossest
U
بزرگ کردن
maximized
U
بزرگ کردن
grosses
U
بزرگ کردن
maximize
U
بزرگ کردن
grosser
U
بزرگ کردن
maximising
U
بزرگ کردن
grossed
U
بزرگ کردن
maximises
U
بزرگ کردن
maximised
U
بزرگ کردن
aggrandize
U
بزرگ کردن
magnifies
U
بزرگ کردن
distending
U
بزرگ کردن
magnified
U
بزرگ کردن
zoom
U
بزرگ کردن
zoomed
U
بزرگ کردن
zooms
U
بزرگ کردن
maximizes
U
بزرگ کردن
distend
U
بزرگ کردن
distends
U
بزرگ کردن
largen vi
U
بزرگ کردن
heave
U
بزرگ کردن
largen
U
بزرگ کردن
bring up
<idiom>
U
بزرگ کردن
magnify
U
بزرگ کردن
enlarging
U
بزرگ کردن
heaved
U
بزرگ کردن
enlarges
U
بزرگ کردن
magnifying
U
بزرگ کردن
aggrandise
U
بزرگ کردن
nurturing
U
غذا بزرگ کردن
nurtured
U
غذا بزرگ کردن
aggrandizement
U
عمل بزرگ کردن
nurture
U
غذا بزرگ کردن
aggrantizement
U
عمل بزرگ کردن
nurtures
U
غذا بزرگ کردن
grandparent
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
U
مادر بزرگ ننه بزرگ
so large
U
چندان بزرگ بقدری بزرگ
loomed
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
looming
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
loom
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
looms
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
zooming
U
بزرگ و کوچک کردن تصویر
magnifying
U
زیر ذربین بزرگ کردن
magnify
U
زیر ذربین بزرگ کردن
fills
U
اجرا کردن بزرگ شدن
fill
U
اجرا کردن بزرگ شدن
magnified
U
زیر ذربین بزرگ کردن
magnifies
U
زیر ذربین بزرگ کردن
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
grandmothers
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmother
U
مثل مادر بزرگ رفتار کردن
hyperbolize
U
بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
fat bits
U
بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
scale
U
کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
port
U
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
amplifies
U
بزرگ کردن مفصل کردن
amplifying
U
بزرگ کردن مفصل کردن
amplify
U
بزرگ کردن مفصل کردن
amplified
U
بزرگ کردن مفصل کردن
to give prominence to
U
بزرگ کردن برجسته کردن
lattice
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattices
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
ratioing
U
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
bottoming reamer
U
وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
subregion
U
ناحیه
reaching
U
ناحیه
reach
U
ناحیه
areas
U
ناحیه
reaches
U
ناحیه
demesne
U
ناحیه
reached
U
ناحیه
ward
U
ناحیه
ranges
U
ناحیه
local
<adj.>
U
ناحیه ای
regional
<adj.>
U
ناحیه ای
situs
U
ناحیه
output area
U
ناحیه
sectors
U
ناحیه
sector
U
ناحیه
area
U
ناحیه
region
U
ناحیه
regions
U
ناحیه
proclimax
U
ناحیه
wards
U
ناحیه
range
U
ناحیه
shires
U
ناحیه
partition
U
ناحیه
realm
U
ناحیه
partitions
U
ناحیه
sympatric
U
هم ناحیه
district
U
ناحیه
zone
U
ناحیه
zones
U
ناحیه
ranged
U
ناحیه
realms
U
ناحیه
districts
U
ناحیه
shire
U
ناحیه
wernicke's area
U
ناحیه ورنیکه
geiger muller region o. plateau
U
ناحیه قطع
critical region
U
ناحیه شاخص
critical region
U
ناحیه بحرانی
region
U
ناحیه فضا
frequency region
U
ناحیه فرکانس
region
U
ناحیه عملیات
touch spot
U
ناحیه بساوشی
region
U
ناحیه نظامی
district
U
ناحیه نظامی
soft spot
U
ناحیه نشست
silva
U
ناحیه جنگلی
two phase region
U
ناحیه دو فازی
goldfield
U
ناحیه زرخیز
sector commander
U
فرمانده ناحیه
critical area
U
ناحیه بحرانی
common area
U
ناحیه مشترک
dead space
U
ناحیه کور
sciatic
U
ناحیه چاربند
gold field
U
ناحیه زرخیز
genital zone
U
ناحیه تناسلی
scan area
U
ناحیه پیمایش
skid row
U
ناحیه پست
active area
U
ناحیه فعال
regions
U
ناحیه فضا
commutation zone
U
ناحیه کموتاسیون
the abdominal region
U
ناحیه شکم
slum
U
ناحیه فقیرنشین
work area
U
ناحیه کاری
residential area
U
ناحیه مسکونی
zone of contact
U
ناحیه تماس
suppressor area
U
ناحیه بازدارنده
boom swing
U
ناحیه لرزش
climatic region
U
ناحیه اقلیمی
radius of action
U
ناحیه رانندگی
magnetic domain
U
ناحیه مغناطیسی
territorialization
U
ایجاد ناحیه
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
range of adjustment
U
ناحیه تنظیم
range of storke
U
ناحیه ضربه
hypnogenic zone
U
ناحیه خواب زا
range of variation
U
ناحیه تغییر
slums
U
ناحیه فقیرنشین
pyramidal area
U
ناحیه هرمی
broca's area
U
ناحیه بروکا
input area
U
ناحیه ورودی
heat affected zone
U
ناحیه پیوند
measuring range
U
ناحیه ی سنجش
telephone area
U
ناحیه اتصال
regions
U
ناحیه نظامی
regions
U
ناحیه عملیات
recording eara
U
ناحیه ضبط
lumbar
U
ناحیه کمر
Sept
U
ناحیه محصو
districts
U
ناحیه نظامی
indifference zone
U
ناحیه خنثی
buffer area
U
ناحیه میانگیر
littoral
U
ناحیه ساحلی
storage area
U
ناحیه انبارش
regionalism
U
ناحیه گرایی
part
U
سهم ناحیه
range of variation
U
ناحیه انحراف
sectors
U
خط کش ریاضی ناحیه
depletion barrier
U
ناحیه تخلیه
Equator
U
ناحیه استوایی
overflow area
U
ناحیه سرریز
zones
U
منطقه ناحیه
depletion area
U
ناحیه تخلیه
arid area
U
ناحیه خشک
fixed area
U
ناحیه ثابت
output area
U
ناحیه خروجی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com