English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
headers U یک سری لوله اگزاست
header U یک سری لوله اگزاست
party boat U قایق بزرگ حامل مشتریان
cigarrette U قایق مسابقه بزرگ موتوری
sportfisherman U قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
obstruction U خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions U خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
tacking U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack U سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
broaches U سوراخ کردن قایق
boats U قایق رانی کردن
barge U با قایق حمل کردن
capsizes U واژگون کردن قایق
broaching U سوراخ کردن قایق
capsized U واژگون کردن قایق
capsizing U واژگون کردن قایق
boat U قایق رانی کردن
broached U سوراخ کردن قایق
swamping U غرق کردن قایق
capsize U واژگون کردن قایق
barges U با قایق حمل کردن
swamped U غرق کردن قایق
swamps U غرق کردن قایق
broach U سوراخ کردن قایق
swamp U غرق کردن قایق
barged U با قایق حمل کردن
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
ship water U نفوذ کردن اب بداخل قایق
cast off U باز کردن طناب قایق
bail U عمل خارج کردن اب قایق
scow U با قایق چهارگوش حمل کردن
ground tackle U وسیله مهار کردن قایق
tube U از لوله رد کردن
tubes U از لوله رد کردن
steamboat U قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
lighters U با قایق باری کالا حمل کردن
mooring U نقطه مهار کردن قایق به ساحل
lighter U با قایق باری کالا حمل کردن
sockets U بست لوله دوراهی لوله
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipe U لوله کشی کردن
siphon U از لوله یاسیفون رد کردن
To lay the pipes . U لوله کشی کردن
syphoned U از لوله یاسیفون رد کردن
piped U لوله کشی کردن
siphoned U از لوله یاسیفون رد کردن
syphons U از لوله یاسیفون رد کردن
siphons U از لوله یاسیفون رد کردن
plumb U لوله کشی کردن
tide drain U زهکشی کردن با لوله
tubulate U لولهای کردن لوله دار کردن
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
boat space U فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
canalize U نهرسازی لوله کشی کردن
enlarges U بزرگ کردن
maximising U بزرگ کردن
dilates U بزرگ کردن
grossing U بزرگ کردن
maximize U بزرگ کردن
maximized U بزرگ کردن
dilate U بزرگ کردن
maximised U بزرگ کردن
gross U بزرگ کردن
dilating U بزرگ کردن
grossed U بزرگ کردن
grosser U بزرگ کردن
grosses U بزرگ کردن
grossest U بزرگ کردن
maximises U بزرگ کردن
distending U بزرگ کردن
magnifying U بزرگ کردن
magnified U بزرگ کردن
largen U بزرگ کردن
largen vi U بزرگ کردن
magnify U بزرگ کردن
enlarge U بزرگ کردن
bring up <idiom> U بزرگ کردن
distends U بزرگ کردن
magnifies U بزرگ کردن
enlarged U بزرگ کردن
maximizes U بزرگ کردن
maximizing U بزرگ کردن
zoom U بزرگ کردن
aggrandise U بزرگ کردن
zooms U بزرگ کردن
distend U بزرگ کردن
aggrandize U بزرگ کردن
heave U بزرگ کردن
heaved U بزرگ کردن
zoomed U بزرگ کردن
enlarging U بزرگ کردن
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
ram U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
lays U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
rammed U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
lay U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
rams U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
nurturing U غذا بزرگ کردن
aggrantizement U عمل بزرگ کردن
aggrandizement U عمل بزرگ کردن
nurtures U غذا بزرگ کردن
nurtured U غذا بزرگ کردن
nurture U غذا بزرگ کردن
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
fill U اجرا کردن بزرگ شدن
zooming U بزرگ و کوچک کردن تصویر
zoomed U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zooms U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zoom U بزرگ کردن یک ناحیه از متن
fills U اجرا کردن بزرگ شدن
loom U بزرگ جلوه کردن رفعت
magnifies U زیر ذربین بزرگ کردن
magnify U زیر ذربین بزرگ کردن
magnifying U زیر ذربین بزرگ کردن
magnified U زیر ذربین بزرگ کردن
looming U بزرگ جلوه کردن رفعت
looms U بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed U بزرگ جلوه کردن رفعت
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
showboat U قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
hyperbolize U بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
grandmothers U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
zooming U بزرگ کردن یک ناحیه از متن یا گرافیک
grandmother U مثل مادر بزرگ رفتار کردن
fat bits U بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
scale U کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
to give prominence to U بزرگ کردن برجسته کردن
amplifies U بزرگ کردن مفصل کردن
amplified U بزرگ کردن مفصل کردن
amplify U بزرگ کردن مفصل کردن
amplifying U بزرگ کردن مفصل کردن
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
anchor block U بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
scooters U روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooter U روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
slices U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slice U ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
bore sighting U محوریابی کردن محوریابی لوله توپ
angle of traverse U زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com