English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
lordliness U بزرگ منشی مناعت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hauteur U بزرگ منشی
particianship U بزرگ منشی
gentlemanly U از روی بزرگ منشی
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
proper pride U مناعت
loftiness U مناعت
loftily U با مناعت
self-respect U مناعت
haughtiness U مناعت
haughtily U از روی مناعت
self respect U شرافت نفس مناعت طبع
high mind U با مناعت دارای احساسات بلند
he is too proud to complain U کسرش میشود گله کند مناعت نمیگذاردشکایت کند
secretary U منشی
doggery U سگ منشی
characteristic U منشی
secretaries U منشی
characteristically U منشی
score keeper U منشی
amanuensis U منشی
penman U منشی
actuary U منشی
actuaries U منشی
clerks U منشی
clerk U منشی
lordliness U لرد منشی
sacerdocy U کشیش منشی
piggishness U خوک منشی
beggarliness U گدا منشی
flag secretary U منشی تیمسار
gentility U اقا منشی
manorialism U ارباب منشی
queenliness U ملکه منشی
puerilism U کودک منشی
secretary of embassy U منشی سفارت
secretaryship U منشی گری
kingliness U شاه منشی
drafter U منشی پیام
character trait U صفت منشی
clerkship U منشی گری
company secretary U منشی شرکت
clerk of the course U منشی گروه داوران
meanness U گدا منشی خست
piggishly U ازروی خوک منشی
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
secretariate U منشی گری کارمندان دبیرخانه
scribes U کاتب نسخههای خطی منشی
scribe U کاتب نسخههای خطی منشی
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
anglicization U انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
development support library U امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
eminent U بزرگ
smallest U بزرگ نه
headmen U بزرگ
of a large size U بزرگ
large sized a U بزرگ
large sized U بزرگ
gate U در بزرگ
gates U در بزرگ
king size U بزرگ
immane U بزرگ
doyennes U زن بزرگ
headman U بزرگ
magacephalic U بزرگ سر
graves U بزرگ
gravest U بزرگ
macrocephalic U بزرگ سر
macro U بزرگ
extensive U بزرگ
small U بزرگ نه
long ton U تن بزرگ
smaller U بزرگ نه
massive U بزرگ
massively U بزرگ
doyenne U زن بزرگ
voluminous U بزرگ
grave U بزرگ
bandog U سگ بزرگ
canis major U سگ بزرگ
canis majoris U سگ بزرگ
considerably large U بس بزرگ
dignified U بزرگ
decuman U بزرگ
egregious U بزرگ
adult U بزرگ
adults U بزرگ
full bottomed U بزرگ
mightier U بزرگ
mightiest U بزرگ
big U بزرگ
bigger U بزرگ
hugeous U بزرگ
great U بزرگ
bulkier U بزرگ
great- U بزرگ
greatest U بزرگ
bulkiest U بزرگ
majestic U بزرگ
bulky U بزرگ
biggest U بزرگ
mighty U بزرگ
majuscular U بزرگ
vast U بزرگ
large U بزرگ
high U بزرگ
propylon U در بزرگ
gross U بزرگ
vasty U بزرگ
larger U بزرگ
largest U بزرگ
nonus U بزرگ
spankings U بزرگ
extras U بزرگ
grossed U بزرگ
walloping U بزرگ
grossing U بزرگ
highs U بزرگ
grossest U بزرگ
swingeing U بزرگ
paternal grandmother U نه نه بزرگ
wallopings U بزرگ
extra U بزرگ
grosses U بزرگ
jumbos U بزرگ
majuscule U بزرگ
swith U بزرگ
major U بزرگ
majored U بزرگ
extra- U بزرگ
enormous U بزرگ
megapod U بزرگ پا
majoring U بزرگ
jumbo U بزرگ
highest U بزرگ
stour U بزرگ
spanking U بزرگ
grosser U بزرگ
emporiums U بازار بزرگ
emporium U بازار بزرگ
on a grand scale <adv.> U در مقیاس بزرگ
blundering U اشتباه بزرگ
blunder U اشتباه بزرگ
blundered U اشتباه بزرگ
cataclysms U سیل بزرگ
blunders U اشتباه بزرگ
cataclysm U سیل بزرگ
mausoleum U ارامگاه بزرگ
mausoleums U ارامگاه بزرگ
aggrandise U بزرگ کردن
aggrandise U بزرگ شدن
aggrandize U بزرگ کردن
land masses U سرزمین بزرگ
antrum U غار بزرگ
arch enemy U دشمن بزرگ
archfiend U دیو بزرگ
archbshop U اسقف بزرگ
archduchess U دوشس بزرگ
archduke U دوک بزرگ
paterfamilias U بزرگ خانواده
zooms U بزرگ کردن
magnifications U بزرگ نمایی
platter U بشقاب بزرگ
platters U بشقاب بزرگ
arch fiend U دیو بزرگ
magnification U بزرگ نمایی
a large car U یک اتومبیل بزرگ
Elaborate U اسلحه بزرگ
bring up <idiom> U بزرگ کردن
zoom U بزرگ کردن
zoomed U بزرگ کردن
archenemy U دشمن بزرگ
swell U بزرگ شدن
store U مغازه بزرگ
storing U مغازه بزرگ
tankard U ابخوری بزرگ
tankards U ابخوری بزرگ
hunk U تکه بزرگ
grand U بزرگ مهم
grander U بزرگ مهم
grandest U بزرگ مهم
bonfire U اتش بزرگ
bonfires U اتش بزرگ
maximizing U بزرگ کردن
bollard U موت بزرگ
whackings U خیلی بزرگ
whacking U خیلی بزرگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com