Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
enelicomorphism
U
بزرگسال انگاری کودک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adult
U
بزرگسال
adults
U
بزرگسال
adultomorphism
U
بزرگسال پنداری
imaginary
U
انگاری
minimization
U
کم انگاری
presupposition
U
پیش انگاری
presuppositions
U
پیش انگاری
laches
U
سهل انگاری
insouciance
U
سهل انگاری
anthropomorphism
U
انسان انگاری
nonchalance
U
سهل انگاری
negligence
U
سهل انگاری
imaginary
U
جزء انگاری
nihilism
U
نیست انگاری
cryptomnesia
U
نو انگاری خاطره
imaginary axis
U
محور انگاری
imaginary part
U
جزء انگاری
imaginary root
U
ریشه ی انگاری
theomania
U
خود خدا انگاری
indifference
U
لاقیدی سهل انگاری
zoomorphism
U
حیوان ریخت انگاری
sour grapes mechanism
U
مکانیسم ناچیز انگاری
reification
U
شیئی انگاری مفهومها
necromimesis
U
خود مرده انگاری
contralateral neglect
U
نادیده انگاری دگرسو
neghgent
U
غفلت کار سها انگاری
to greenwash
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
talk someone's ear off
<idiom>
U
آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده
[اصطلاح روزمره]
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
U
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
child
U
کودک
toddlers
U
کودک نو پا
bantling
U
کودک
tike
U
کودک
chits
U
کودک
kinchin
U
کودک
it
U
ان کودک
chit
U
کودک
babies
U
کودک
baby
U
کودک
infant
U
کودک
toddler
U
کودک نو پا
tyke
U
کودک
infants
U
کودک
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
pedology
U
کودک شناسی
pediatrics
U
پزشکی کودک
schoolchildren
U
کودک دبستانی
infantilism
U
کودک ماندگی
childproof
U
کودک ایمن
child psychology
U
روانشناسی کودک
puerilism
U
کودک منشی
schoolchild
U
کودک دبستانی
carrycots
U
صندلی کودک
carrycot
U
صندلی کودک
nursery
U
مهد کودک
kidding
U
کودک بچه
rejected child
U
کودک مطرود
puerilism
U
کودک خویی
babyish
U
کودک مانند
child law
U
حقوق کودک
child development
U
رشد کودک
kindergarten
U
باغ کودک
child centered
U
کودک محور
suckles
U
کودک شیرخوار
suckled
U
کودک شیرخوار
suckling
U
کودک شیرخواره
suckle
U
کودک شیرخوار
kidded
U
کودک بچه
nurseries
U
مهد کودک
child psychiatry
U
روانپزشکی کودک
day care center
U
مهد کودک
kindergartens
U
باغ کودک
feral child
U
کودک وحشی
child study
U
کودک پژوهی
infanticide
U
کودک کشی
kid
U
کودک بچه
suckling
U
کودک شیر خوار
eros
U
صورت کودک بالدار
child guidance clinic
U
درمانگاه راهنمایی کودک
child rearing practices
U
شیوههای پرورش کودک
wolf child
U
کودک گرگ پرورده
problem child
U
کودک مشکل افرین
backward child
U
کودک عقب مانده
child abuse
U
بهره کشی از کودک
pedimeter
U
رشد سنج کودک
pedometer
U
رشد سنج کودک
toddler
U
کودک تازه براه افتاده
babes
U
کودک شخص ساده و معصوم
toddle
U
کودک تازه براه افتاده
toddled
U
کودک تازه براه افتاده
babe
U
کودک شخص ساده و معصوم
pedagogy
U
فن اموزش وپرورش کودک للگی
toddling
U
کودک تازه براه افتاده
toddles
U
کودک تازه براه افتاده
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
toddlers
U
کودک تازه براه افتاده
dewy eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike
U
ساده وبی الایش کودک مانند
dewy-eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
nurser
U
شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
teething ring
U
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.
U
مانند هر کودک، او
[زن]
وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Cupid
U
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids
U
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
U
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com