Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unbalance
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unbalances
U
اختلال مشاعر
unbalancing
U
اختلال مشاعر
mental abnormality
U
اختلال مشاعر
unbalance
U
اختلال مشاعر
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
unhinges
U
دچاراختلال مشاعر کردن
unhinging
U
دچاراختلال مشاعر کردن
unhinge
U
دچاراختلال مشاعر کردن
compos mentis
U
دارای مشاعر صحیح
somatization disorder
U
اختلال جسمانی کردن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
to search out
U
پیدا کردن
find
U
پیدا کردن
gain
U
پیدا کردن
finds
U
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
pin point
U
پیدا کردن
gained
U
پیدا کردن
gains
U
پیدا کردن
smell out
U
با بو پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
tracks
U
پیدا کردن
average
U
پیدا کردن
averaging
U
پیدا کردن
averages
U
پیدا کردن
detecting
U
پیدا کردن
to pluck up one's heart
U
دل پیدا کردن
detect
U
پیدا کردن
detected
U
پیدا کردن
to pick up
U
پیدا کردن
track
U
پیدا کردن
averaged
U
پیدا کردن
detects
U
پیدا کردن
to look up
U
پیدا کردن
tracked
U
پیدا کردن
give tongue
U
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
shield
U
حفاظ پیدا کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
luff
U
لنگر پیدا کردن
shields
U
حفاظ پیدا کردن
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
equation of payments
U
قاعده پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن
converged
U
تقارت پیدا کردن
converges
U
تقارت پیدا کردن
converging
U
تقارت پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن به
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
converge
U
تقارت پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
stammers
U
لکنت پیدا کردن
to take umbra at
U
رنجش پیدا کردن از
to think out
U
با فکر پیدا کردن
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
stammer
U
لکنت پیدا کردن
stammered
U
لکنت پیدا کردن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
hade
U
تمایل پیدا کردن
declining
U
شیب پیدا کردن
touts
U
خریدار پیدا کردن
declines
U
شیب پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
declined
U
شیب پیدا کردن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
touted
U
خریدار پیدا کردن
tout
U
خریدار پیدا کردن
decline
U
شیب پیدا کردن
touting
U
خریدار پیدا کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
to spring a leaguer
U
رخنه پیدا کردن
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
prove opplicable
U
مصداق پیدا کردن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
hit on/upon
<idiom>
U
پیدا کردن چیزی که میخواهی
to pick out
U
باگوش پیدا کردن دریافتن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
shocks
U
هول وهراس پیدا کردن
shocked
U
هول وهراس پیدا کردن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
waver
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
respire
U
امید تازه پیدا کردن
wavered
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
find and replace
U
پیدا کردن و جایگزین نمودن
wavering
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
genealogize
U
شجره کسی را پیدا کردن
wavers
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
to nerve oneself
U
قوت قلب پیدا کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
shock
U
هول وهراس پیدا کردن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
pay dirt
<idiom>
U
زیر خاکی پیدا کردن
fumble
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
bilge
U
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
fumbled
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiate
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
swelled
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swells
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiated
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
swell
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiating
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
to get the upper hand
U
برتری جستن تفوق پیدا کردن
to orient oneself
U
چهار سوی خود را پیدا کردن
ruts
U
شور پیدا کردن فحل شدن
wavered
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
rut
U
شور پیدا کردن فحل شدن
pull oneself together
U
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
shorter
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rubbed
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
short
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rub
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
wavers
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
waver
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
scare up
<idiom>
U
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
make out
U
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
surging
U
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
to get a meat for a bird
U
برای مرغی جفت پیدا کردن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to seek somebody out
U
جستجو برای پیدا کردن کسی
shortest
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rubs
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunge
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to get to somebody
[something]
U
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
plunges
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
leadingquestion
U
پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
warm to one's work
U
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
diachrony
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
to always find something to gripe about
U
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
divides
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
proceed
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
divide
U
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
extends
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
grapnel
U
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnels
U
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
finds
U
کشف کردن پیدا کردن
find
U
کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding
U
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody
U
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
curve fitting
U
روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself.
U
زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
bessel method
U
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
warts
U
زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
wart
U
زگیل دار شدن زگیل پیدا کردن
irregularity
U
اختلال
impairment
U
اختلال
noises
U
اختلال
noise
U
اختلال
neuremia
U
اختلال پی ها
tribulation
U
اختلال
perturbations
U
اختلال
perturbation
U
اختلال
derangement
U
اختلال
disorder
U
اختلال
impariment
U
اختلال
disturbance
U
اختلال
disturbances
U
اختلال
disorders
U
اختلال
line hit
U
اختلال خط
line noise
U
اختلال
distribance
U
اختلال
tribulations
U
اختلال
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com