Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
uncut
U
بریده نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smatterer
U
کسیکه بریده بریده حرف میزند
staccato
U
بطور بریده بریده اداکردن
gasps
U
بریده بریده نفس کشیدن
gasping
U
بریده بریده نفس کشیدن
gasped
U
بریده بریده نفس کشیدن
gasp
U
بریده بریده نفس کشیدن
broken sleep
U
خواب بریده بریده
slash
U
بریده بریده کردن
giggled
U
با نفس بریده بریده
slashed
U
بریده بریده کردن
slashes
U
بریده بریده کردن
giggle
U
با نفس بریده بریده
giggles
U
با نفس بریده بریده
giggling
U
با نفس بریده بریده
unpremediated
U
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unobligated
U
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn
U
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unpicked
U
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved
U
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbroke
U
رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked
U
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
undisciplined
U
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
untried
U
امتحان نشده محاکمه نشده
unsifted
U
الک نشده رسیدگی نشده
unredeemed
U
جبران نشده سبک نشده
unset
U
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unasked
U
خواسته نشده پرسیده نشده
inconsummate
U
تکمیل نشده انجام نشده
unsought
U
جستجو نشده کشف نشده
uncharged
U
محسوب نشده رسمامتهم نشده
undirected
U
رهبری نشده راهنمایی نشده
irredenta
U
انجام نشده جبران نشده
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
U
انجام نشده پر نشده
cut
U
بریده
lobed
U
بریده بریده
by snathces
U
بریده بریده
brokenly
U
بریده بریده
cuts
U
بریده
interrupted line
U
خط بریده بریده
edge notched
U
لب بریده
gasp
U
نفس بریده
chopped
U
پاس بریده
sectile
U
بریده شدنی
gasped
U
نفس بریده
lumbers
U
تیر بریده
lumbering
U
تیر بریده
cluttering
U
بریده گویی
lumbered
U
تیر بریده
lumber
U
تیر بریده
ellipsis
U
بریده گویی
to pant for breath
U
بریده دم زدن
sawn joint
U
درز بریده
gasping
U
نفس بریده
chop
U
ضربه بریده
chop
U
پاس بریده
chopped
U
ضربه بریده
dimension stone
U
سنگ بریده
exploded view
U
منظره بریده
intrenchant
U
بریده نشدنیentrench
crop eared
U
گوش بریده
gasps
U
نفس بریده
bonnyclabber
U
شیر بریده
premorse
U
بریده شده
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
dissevere
U
جداشدن بریده شدن
to fall off
U
سواشدن بریده شدن
paring
U
ناخن بریده شده
mutilated
U
اندام بریده مغلوط
parings
U
ناخن بریده شده
shoot set
U
پاس تیز یا بریده
cut back bitumens
U
قیرهای محلول پس بریده
brokenly
U
بطور شکسته یا بریده
julienne
U
ابگوشت سبزیجات بریده شده
to turn sour
U
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
to go off
[ British E]
U
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
to turn
U
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
skived
U
قسمت بریده چرم نواره
skives
U
قسمت بریده چرم نواره
skiving
U
قسمت بریده چرم نواره
skive
U
قسمت بریده چرم نواره
exploded view
U
منظره شکافته شده مدل بریده
to slit hide into thongs
U
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
logjam
U
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
scrapping
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
cut brackets
U
[تکه ای از تخته ی بریده شده با تیر یک طرف گیردار]
scrap book
U
مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
dimension stone
U
سنگ ساختمانی که به ابعاد معین بریده شده است
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
U
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
cutting angle
U
زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
to halve two timbers
U
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
x cut crystal
U
کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
stencil
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilled
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciling
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencils
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stencilling
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
stenciled
U
ورقه پلاستیکی با نشانههای بریده شده روی آن برای رسم سریع و ساده فلوچارت
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
click art
U
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
selections
U
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
flow diagram
U
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
selection
U
نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
flowchart
U
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
head-shrinkers
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
scrapbook
U
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
scrapbooks
U
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
pasted
U
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
paste
U
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
pastes
U
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
pasting
U
درج متن یا گرافیک کپی شده یا بریده شده در یک فایل
biased fabric
U
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
wafer
U
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
wafers
U
یک قطعه گرد از کریستال سیلیکون که روی آن صدها مدار مجتمع نصب شده اند قبل از اینکه به قط عاتی تقسیم و بریده شود
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
uncharged
U
پر نشده
unbowed
U
خم نشده
unseen
U
مشاهده نشده
unexamined
<adj.>
U
ممیزی نشده
unset
U
ثابت نشده
untested
<adj.>
U
ممیزی نشده
uninspected
<adj.>
U
ممیزی نشده
inexact
U
درست نشده
unshod
U
نعل نشده
unverified
<adj.>
U
آزمایش نشده
unsung
U
سروده نشده
unpublished
U
چاپ نشده
unguarded
U
حساب نشده
unguarded
U
حراست نشده
unearned
U
کسب نشده
custom uncleared
U
ترخیص نشده
sightless
U
دیده نشده
unsaturate
U
اشباع نشده
unsaturated
U
اشباع نشده
unseen
U
مکشوف نشده
unsaved
U
پس انداز نشده
unissued
<adj.>
U
توزیع نشده
wound less
U
زخمی نشده
autochthonous
U
جابجا نشده
unworn
U
استعمال نشده
unsight
U
دیده نشده
unsocialized
U
اجتماعی نشده
unstudied
U
مطالعه نشده
unthickened
U
تغلیظ نشده
undefined
U
تعریف نشده
unwashed
U
شسته نشده
unworn
U
کهنه نشده
unconnected
U
وصل نشده
unasked
U
سوال نشده
tenantless
U
اشغال نشده
uncircumcised
U
ختنه نشده
uncleared
U
ترخیص نشده
uncoditioned
U
قطعی نشده
uncoditioned
U
شرط نشده
undeeded
U
در سندقید نشده
undirected
U
هدایت نشده
unverified
<adj.>
U
امتحان نشده
undisiplined
U
تربیت نشده
non switched line
U
خط گزینه نشده
unexploded
U
منفجر نشده
unverified
<adj.>
U
ارزیابی نشده
the date was not specified
U
نشده بود
outstandingly
U
تصفیه نشده
unaccommodated
U
فراهم نشده
unaccomplished
U
انجام نشده
roughdry
U
اطو نشده
unbacked
U
رام نشده
unverified
<adj.>
U
ممیزی نشده
unbowed
U
سر کوب نشده
unverified
<adj.>
U
بازرسی نشده
unissued
<adj.>
U
منتشر نشده
unspotted
U
ننگین نشده
in sheets
U
صحافی نشده
in quires
U
صحافی نشده
imperforate
U
منگنه نشده
unnormalized
U
هنجار نشده
unverified
<adj.>
U
تایید نشده
undetected
U
کشف نشده
unpolished
U
پرداخت نشده
unverified
<adj.>
U
کنترل نشده
unpremediated
U
تصور نشده
increate
U
افریده نشده
inedited
U
منتشر نشده
unleached
U
سفید نشده
unlicked
U
لیسیده نشده
inviolate
U
نقض نشده
unsought
U
کاوش نشده
unverified
<adj.>
U
تست نشده
intemerate
U
بی ناموس نشده
innascible
U
زایده نشده
unverified
<adj.>
U
بررسی نشده
inextinct
U
نیست نشده
inedited
U
چاپ نشده
unsung
U
ستایش نشده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com