English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to get [be given] your card [British E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
walking papers <idiom> U برگه اخراج
pink slip <idiom> U برگه اخراج از شغل
outed U اخراج کردن اخراج شدن
out- U اخراج کردن اخراج شدن
out U اخراج کردن اخراج شدن
red card U علامت اخراج اخراج بازیگر
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
decaphyllous U ده برگه
follicles U برگه
trifolite U سه برگه
follicle U برگه
cards U برگه
diphyllous U دو برگه
unifoliate U یک برگه
lamellated U برگه برگه
bract U برگه
card U برگه
promissory note U برگه بدهی
forms U برگه ورقه
promissory notes U برگه بدهی
letter of credit U برگه اعتبار
septifolious U هفت برگه
information sheet U برگه اطلاعات
handout U برگه اطلاعات
five leaved U پنج برگه
formed U برگه ورقه
heptaphyllous U هفت برگه
trefoil U شبدر سه برگه
tetraphyllous U چهار برگه
issue note U برگه صدور
layout sheet U برگه طرح
This page owner U دارنده این برگه
form U برگه ورقه
personal data sheet U برگه اطلاعات فردی
scorecard U برگه نام بازیگران
trip ticket U برگه اجازه مسافرت
scorecards U برگه نام بازیگران
foliaceous U برگه دار برگی
materials transfer notes U برگه انتقال مواد
scratch sheet U برگه نامنویسی اسبها
goods received note U برگه دریافت کالا
materials returned note U برگه مواد برگشتی
card sorting test U ازمون دسته بندی برگه ها
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
consular invoice U برگه فروش با مهر کنسول گری
flap U برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flapped U برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flaps U برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
dismissals U اخراج
the boot U اخراج
dismissal U اخراج
exclusion U اخراج
extrusion U اخراج
foul out U اخراج
excomminucation U اخراج
firing U اخراج
lay off U اخراج
dislodgement U اخراج
ejection U اخراج
evacuation U اخراج
evictions U اخراج
deports U اخراج
deporting U اخراج
deported U اخراج
deportation U اخراج
disqualifying U اخراج
disqualify U اخراج
disqualifies U اخراج
eviction U اخراج
deport U اخراج
expulsions U اخراج
expulsion U اخراج
rustication U اخراج
banishment U اخراج
disqualified U اخراج
out lawry U اخراج
deposal U اخراج
ouster U اخراج
suspensions U اخراج موقت
give someone the ax <idiom> U اخراج شدن
get the ax <idiom> U اخراج شدن
suspension U اخراج موقت
dismission U انفصال اخراج
let go <idiom> U اخراج شدن
deportee U اخراج شده
cans U اخراج کردن
canning U اخراج کردن
dismissals U انفصال اخراج
deportees U اخراج شده
excommunicable U سزاوارتکفیریا اخراج
brush off U اخراج بی ادبانه
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
avaunt U دستور اخراج
dismissals U اخراج از خدمت
can U اخراج کردن
dismissal U اخراج از شغل
cast out U اخراج کردن
expulsion U اخراج از کشور
dismissals U اخراج از شغل
out- U اخراج بازیگر
outed U اخراج بازیگر
to expel [from] U اخراج کردن [از]
xenelasia U اخراج بیگانگان
reseau U اخراج اشعه
send off U اخراج بازیگر
send-off U اخراج بازیگر
send-offs U اخراج بازیگر
out U اخراج بازیگر
oust U اخراج کردن
expulsions U اخراج از کشور
eviction U اخراج کردن
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
evictions U اخراج کردن
ousts U اخراج کردن
ousting U اخراج کردن
expel U اخراج کردن
expelled U اخراج کردن
expels U اخراج کردن
ousted U اخراج کردن
deportation U اخراج از کشور
out with U اخراج کردن
swap U اخراج کردن
expelling U اخراج کردن
swopped U اخراج کردن
swaps U اخراج کردن
swapped U اخراج کردن
dis- U اخراج کردن
swopping U اخراج کردن
swops U اخراج کردن
send down U اخراج کردن
dismissal U انفصال اخراج
dismissal U اخراج از خدمت
exorcise U اخراج کردن
expellable U قابل اخراج
ejectable U قابل دفع یا اخراج
explusion foul U خطای منجر به اخراج
discharges U اخراج تخلیه الکتریکی
game misconduct penalty U 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
rusticate U با اخراج تنبیه کردن
duck U اخراج توپزن بی امتیاز
ducked U اخراج توپزن بی امتیاز
duckings U اخراج توپزن بی امتیاز
ducks U اخراج توپزن بی امتیاز
boot U اخراج چاره یافایده
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
sacked U اخراج کردن یاشدن
sacks U اخراج کردن یاشدن
wrongful dismissal U انفصال یا اخراج ناروا
sack U اخراج کردن یاشدن
dismiss U سوزاندن توپزن و اخراج او
dismisses U سوزاندن توپزن و اخراج او
dismissing U سوزاندن توپزن و اخراج او
major penalty U اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
somebody's days are numbered <idiom> U از کار اخراج شدن کسی
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. U اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
minor penalty U خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
extracting U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
yorked U توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
extract U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
extracts U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
extracted U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
pay off U با دادن مزد کامل اخراج کردن
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
penalty time keeper U حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
not out U توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
out- U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com