English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pass off U برگذارشدن گذشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
traverses U گذشتن از
crosser U گذشتن
cross U گذشتن
intercross U از هم گذشتن
bypassed U گذشتن
elapsing U گذشتن
elapses U گذشتن
elapse U گذشتن
interpenetrate U از هم گذشتن
pass on U در گذشتن
forbears U گذشتن از
crosses U گذشتن
crossest U گذشتن
traversed U گذشتن از
traverse U گذشتن از
bypassing U گذشتن
bypasses U گذشتن
traversing U گذشتن از
bypass U گذشتن
blow over U گذشتن
get through U گذشتن از
go by U گذشتن
go over U گذشتن
forbear U گذشتن از
to blow over U گذشتن
to go by U گذشتن
pass U گذشتن
to pass on U گذشتن
to run on U گذشتن
traffics U گذشتن
trafficking U گذشتن
trafficked U گذشتن
traffic U گذشتن
passed U گذشتن
to pass a way U گذشتن
overpasses U گذشتن از
overpass U گذشتن از
passes U گذشتن
overgo U رسیدن به گذشتن
overslaugh U نادیده گذشتن
traject U از مسیربخصوصی گذشتن
to go over U گذشتن گذرکردن
overdue U گذشتن موعد
filrate U از صافی گذشتن
override U سواره گذشتن از
overrides U سواره گذشتن از
overrode U سواره گذشتن از
overridden U سواره گذشتن از
fleet U بسرعت گذشتن
sweep U بسرعت گذشتن از
fleets U بسرعت گذشتن
exceed the deadline U گذشتن از مهلت مقرر
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
goes U گذشتن عبور کردن
go U گذشتن عبور کردن
to slice the air U هواراشکافتن وازان گذشتن
to go to U رعایت کردن گذشتن از
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
get over U ازروی چیزی گذشتن
lapseof centuries U مروریا گذشتن قرنها
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
Passover U گذشتن از پشت موج سواردیگر
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
to put somebody on the back burner U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
toll thorough U وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
to shunt somebody aside U کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
byes U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye U صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
carry U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carried U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carries U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com