English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
golden mean U برکناری از افراط و تفریط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extremity U افراط و تفریط
extremities U افراط و تفریط
go to extreme U افراط و تفریط کردن
take an extreme course U افراط یا تفریط کردن
dismissals U برکناری
dismissal U برکناری
negligence U تفریط
waste U تفریط
wasting U تفریط
dissipation U تفریط
wastes U تفریط
encroachment and waste U تعدی و تفریط
wrongful act and misuse U تعدی و تفریط
wastage U تفریط کاری
tortious U مبتنی بر تعدی و تفریط
impropriator U تفریط کننده دارایی کلیسا
gross negligence U تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
voluntary waste U تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
wastes U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
negligence U اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
extravagances U افراط
frill U افراط
self indulgence U افراط
frills U افراط
extravagance U افراط
excessive use U افراط
overindulgence U افراط
intemperance U افراط
inordinacy U افراط
inordinateness U افراط
fulsomeness U افراط
extremeness U افراط
exorbitance U افراط
excessiveness U افراط
excess U افراط
excesses U افراط
superfluity U افراط
distemperate U افراط کار
extravagantly U با افراط کاری
intemperate U افراط کار
hypercriticism U افراط در انتقاد
extremism U افراط گرایی
self-indulgent U افراط کار
excesses U افراط بی اعتدالی
outrageousness U تجاوز افراط
excess U افراط بی اعتدالی
exorbitance U زیادی افراط
overindulge U افراط ورزیدن
scrupulously U بحد افراط
self indulgent U افراط کار
enormously U بحد افراط
to carry to excess U افراط کردن در
wanton U افراط کردن
hard line U افراط آمیز
indulging U افراط کردن
indulges U افراط کردن
indulged U افراط کردن
indulge U افراط کردن
excessively U بحد افراط
extravagantly U با افراط زیاد
ultraism U افراط کاری
to run to extremes U افراط وتفریطکردن
carouse U در مشروب افراط کردن
oxyopia U تزئینی بحد افراط
caroused U در مشروب افراط کردن
potation U جرعه افراط در شرب
indulgences U زیاده روی افراط
indulgences U از راه افراط بخشیدن
indulgence U زیاده روی افراط
indulgence U از راه افراط بخشیدن
carouses U در مشروب افراط کردن
carousing U در مشروب افراط کردن
cachinnate U در خنده افراط کردن
supererogation U افراط در انجام وفیفه
to take an extreme course U افراط یاتفریط کردن
overbuy U در خرید افراط کردن
wasteful U افراط کار متلف
religiose U دیندار بحط افراط
overmuch U بحد افراط بمقدار زیاد
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
radicals U افراطی افراط گرا ریشهای
overnice U دقت گیر بحد افراط
ultra individualism U اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
extremism U افراط کاری عقیده افراطی
profit cannibalism U افراط در تخفیف و ارزان فروشی
radical U افراطی افراط گرا ریشهای
plethora U ازدیاد خون در یک نقطه افراط
prudishness U نمایش عفت یااداب بحد افراط
boozed U مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozing U مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
booze U مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
radicalism U گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
blase U بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
overact U در ایفای نقش خود افراط کردن
flag-waving U میهن پرستی بحد افراط وجنون
overacted U در ایفای نقش خود افراط کردن
flag waving U میهن پرستی بحد افراط وجنون
overacting U در ایفای نقش خود افراط کردن
overacts U در ایفای نقش خود افراط کردن
boozes U مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
red tapery U رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
overtrading U بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
chauvinism U افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
acnerosacea U ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
hyper U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper- U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
bumming U ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed U ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums U ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum U ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
overspend U زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
lavish U ولخرجی کردن افراط کردن
lavishing U ولخرجی کردن افراط کردن
lavishes U ولخرجی کردن افراط کردن
lavished U ولخرجی کردن افراط کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com