English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 17 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to get a tattoo U بروند خالکوبی شان بکنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to tattoo somebody U کسی را خالکوبی کردن
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
All of the workers want to go. U تمام کارگران می خواهند بروند
let it be done U بکنند
hsd it out U بدهید دندان را بکنند
rote U کاری که از روی عادت بکنند
to cultivate good manners U کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
The nerves can only take so much . U اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
to feel a pang of guilt U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
to opt in [something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
unprofitable servants U مردمی که خرسندند باینکه تنهاانچه وفیفه ایشان است بکنند
to be too poor to afford a telephone line بیش از اندازه تهیدست بودند که بتوانند یک خط تلفن تهیه بکنند.
to sweeten the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. U این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com