English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
versicolor U برنگهای گوناگون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harmotome U سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
sundry U گوناگون
varied U گوناگون
heterochromous U گوناگون
multifarious U گوناگون
miscellaneous U گوناگون
variate U گوناگون
varicolored U گوناگون
diverse U گوناگون
sundries U گوناگون
mixtilineal U گوناگون خط
variegated U گوناگون
odd and ends U گوناگون
pied U گوناگون
multiple U گوناگون
protean U گوناگون
various U گوناگون
under various titles U به عناوین گوناگون
variant U گوناگون مختلف
diversifies U گوناگون ساختن
miscellaneously U بطور گوناگون
undervarious U بعناوین گوناگون
here and there <idiom> U درمکانهای گوناگون
varietal U گوناگون پر از تنوعات
multiple U چندلا گوناگون
wide-ranging U متنوع - گوناگون
diversified U گوناگون ساختن
diversify U گوناگون ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
oddments U مواد گوناگون
varia U مطالب گوناگون
varia U اشیا گوناگون
variegated colours U رنگهای گوناگون
polyphagia U خورنده غذاهای گوناگون
variform U گوناگون مختلف الشکل
various books U کتابهای گوناگون یا مختلف
manifoldly U بطور متعدد یا گوناگون
humoursomeness U حالات ویژه گوناگون
sundry U اقلام متفرقه گوناگون
heterochromous U دارای رنگهای گوناگون
miscellany U مجموعهای از مطالب گوناگون
miscellanies U مجموعهای از مطالب گوناگون
job lots U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
polyvalent U دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
catchall U فرف یامخزن اشیاء گوناگون
job lot U کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
varied U دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
symposiums U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposia U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposium U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
to compare apples and oranges <idiom> U چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
moto scramble U مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
Reforms are needed in various directions. U تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
omnibus bill U لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
redundancy U تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
progressive attack U پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
redundancies U تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
varriform U دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
universal provider U سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
input output table U بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
hexapla U کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
to ring the changes U کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
panopticon U نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
instructional computing U فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
boilerplate U قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
hypercard U نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
p system U سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
the incidents of a journey U رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
Of all sorts. Of every description. U جور واجور ( جور به جور ؟ گوناگون )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com