English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ACD U سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
Other Matches
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method U روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
statement U دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statements U دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
jump instruction U دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
statements U 1-دستور برنامه که یک برنامه را هدایت میکند
statement U 1-دستور برنامه که یک برنامه را هدایت میکند
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
programming U برنامه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
management U برنامه ریزی
schematization U برنامه ریزی
managements U برنامه ریزی
planning model U الگوی برنامه ریزی
social planning U برنامه ریزی اجتماعی
educational planning U برنامه ریزی اموزشی
optimal planning U برنامه ریزی بهینه
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
consolidated planning U برنامه ریزی تلفیقی
work out <idiom> U برنامه ریزی کردن
square away <idiom> U برنامه ریزی کردن
development planning U برنامه ریزی توسعه
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
dietetics U برنامه ریزی غذایی
national planning U برنامه ریزی ملی
central planning U برنامه ریزی مرکزی
curriculum development U برنامه ریزی درسی
comprehensive planning U برنامه ریزی جامع
macroplanning U برنامه ریزی کلان
develop U برنامه ریزی و تولید
dynamic programming U برنامه ریزی پویا
centralized planning U برنامه ریزی متمرکز
linear programming U برنامه ریزی خطی
centeralized planning U برنامه ریزی متمرکز
state planning U برنامه ریزی دولتی
economic planning U برنامه ریزی اقتصادی
develops U برنامه ریزی و تولید
corporate planning U برنامه ریزی شرکت
plans U برنامه ریزی کردن
population planning U برنامه ریزی جمعیت
planning principles U اصول برنامه ریزی
quadratic programming U برنامه ریزی غیرخطی
adhoc planning U برنامه ریزی روزمره
schedules U برنامه ریزی کردن
planning horizon U مدت برنامه ریزی
programmed U برنامه ریزی شده
planning horizon U افق برنامه ریزی
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
planning cycle U دوره برنامه ریزی
production planning U برنامه ریزی تولید
financial planning U برنامه ریزی مالی
goal programming U برنامه ریزی ارمانی
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
quantitative programming U برنامه ریزی کمی
schedule U برنامه ریزی کردن
ex ante U برنامه ریزی شده
programming methods U روشهای برنامه ریزی
program U برنامه ریزی کردن
timing U برنامه ریزی زمانی
plan U برنامه ریزی کردن
scheduled U برنامه ریزی کردن
planning system U نظام برنامه ریزی
rural planning U برنامه ریزی روستائی
overall planning U برنامه ریزی کلی
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
family planning U برنامه ریزی خانواده
regional planning U برنامه ریزی منطقهای
programs U برنامه ریزی کردن
product planning U برنامه ریزی محصولات
scheduled fire U اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
non numeric programming U برنامه ریزی غیر عددی
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
programmed computer U کامپیوتر برنامه ریزی شده
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
nonlinear programming U برنامه ریزی غیر خطی
nonprogrammed halt U توقف برنامه ریزی نشده
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
programmed switch U گزینه برنامه ریزی شده
programmed label U برچسب برنامه ریزی شده
programmed instruction U دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed check U بررسی برنامه ریزی شده
programmable terminal U ترمینال قابل برنامه ریزی
production planning and control U برنامه ریزی و کنترل تولید
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
short run planning U برنامه ریزی کوتاه مدت
decentralized planning U برنامه ریزی غیر متمرکز
long run planning U برنامه ریزی بلند مدت
devises U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devise U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
devised U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
material requirements planning U برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
proms U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
jump instruction U هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
blow U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
redefine U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
redefined U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefines U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
blows U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
programmed i/o U ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
sensitivity analysis U تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
centrally planned economy U اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
harder U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
electrically U نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM U گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer switch U سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
fpla U ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
designs U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
design U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
to reprogram U دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
addressable U نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
blast U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursors U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
cursor U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
transfers U دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transferring U دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer U دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
delaying U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delays U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
eds U وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
preprogrammed U که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
plato U منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
playback rate scale factor U و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
subroutine U دستور برنامه نویسی کامپیوتری که کنترل زیر تابع را هدایت میکند
robotics U مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
prom U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
proms U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
test driver U برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
pla U CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
jump instruction U موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
businesses U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
programmers U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
facsimiles U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
simulator U برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
simulators U برنامه کامپیوتری که کاربر امکان هدایت هواپیما را میدهد. با نشان داده یک تابلوی کنترل واقعی و صحنههای متحرک .
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom U PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
schedule U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
api U مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
mask U وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
masks U وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
electrically U قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com