English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
educational planning U برنامه ریزی اموزشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
plato U منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
Other Matches
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method U روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
curriculums U برنامه اموزشی
curriculum U برنامه اموزشی
instructional program U برنامه اموزشی
training bill U برنامه اموزشی
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
programming U برنامه ریزی
management U برنامه ریزی
managements U برنامه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
schematization U برنامه ریزی
centeralized planning U برنامه ریزی متمرکز
development planning U برنامه ریزی توسعه
schedule U برنامه ریزی کردن
linear programming U برنامه ریزی خطی
scheduled U برنامه ریزی کردن
work out <idiom> U برنامه ریزی کردن
financial planning U برنامه ریزی مالی
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
timing U برنامه ریزی زمانی
social planning U برنامه ریزی اجتماعی
program U برنامه ریزی کردن
economic planning U برنامه ریزی اقتصادی
develops U برنامه ریزی و تولید
imperative planning U برنامه ریزی اجباری
adhoc planning U برنامه ریزی روزمره
programmed U برنامه ریزی شده
state planning U برنامه ریزی دولتی
product planning U برنامه ریزی محصولات
square away <idiom> U برنامه ریزی کردن
ex ante U برنامه ریزی شده
programming methods U روشهای برنامه ریزی
develop U برنامه ریزی و تولید
dynamic programming U برنامه ریزی پویا
macroplanning U برنامه ریزی کلان
dietetics U برنامه ریزی غذایی
sectoral planning U برنامه ریزی بخشی
planning cycle U دوره برنامه ریزی
planning horizon U افق برنامه ریزی
consolidated planning U برنامه ریزی تلفیقی
comprehensive planning U برنامه ریزی جامع
plans U برنامه ریزی کردن
planning horizon U مدت برنامه ریزی
planning model U الگوی برنامه ریزی
planning principles U اصول برنامه ریزی
centralized planning U برنامه ریزی متمرکز
planning system U نظام برنامه ریزی
population planning U برنامه ریزی جمعیت
central planning U برنامه ریزی مرکزی
production planning U برنامه ریزی تولید
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
goal programming U برنامه ریزی ارمانی
schedules U برنامه ریزی کردن
corporate planning U برنامه ریزی شرکت
national planning U برنامه ریزی ملی
quadratic programming U برنامه ریزی غیرخطی
quantitative programming U برنامه ریزی کمی
family planning U برنامه ریزی خانواده
regional planning U برنامه ریزی منطقهای
optimal planning U برنامه ریزی بهینه
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
curriculum development U برنامه ریزی درسی
programs U برنامه ریزی کردن
overall planning U برنامه ریزی کلی
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
plan U برنامه ریزی کردن
rural planning U برنامه ریزی روستائی
scheduled fire U اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
non numeric programming U برنامه ریزی غیر عددی
nonlinear programming U برنامه ریزی غیر خطی
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
nonprogrammed halt U توقف برنامه ریزی نشده
gosplan U سازمان برنامه ریزی شوروی
short run planning U برنامه ریزی کوتاه مدت
financial planning system U سیستم برنامه ریزی مالی
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
scheduling U برنامه ریزی کارهای اجرائی
generalized planning U برنامه ریزی تعمیم یافته
production planning and control U برنامه ریزی و کنترل تولید
production resource planning U برنامه ریزی منابع تولید
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
decentralized planning U برنامه ریزی غیر متمرکز
manpower planning U برنامه ریزی نیروی انسانی
programmed check U بررسی برنامه ریزی شده
programmed instruction U دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed label U برچسب برنامه ریزی شده
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
programmed switch U گزینه برنامه ریزی شده
programmable terminal U ترمینال قابل برنامه ریزی
devising U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
inter sectoral planning U برنامه ریزی بین بخشی
long run planning U برنامه ریزی بلند مدت
material requirements planning U برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
directive planning U برنامه ریزی هدایت شده
devise U برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
programmed computer U کامپیوتر برنامه ریزی شده
proms U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom U Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
sensitivity analysis U تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
centrally planned economy U اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
redefines U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
redefined U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
programmed i/o U ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
redefining U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
blow U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
hard U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest U که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefine U تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
blows U برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
EAPROM U گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
timer switch U سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
electrically U نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla U ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
cursors U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
blasts U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blast U ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
to reprogram U دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
designs U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
addressable U نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursor U نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
design U برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
eds U وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delaying U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
preprogrammed U که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
delay U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delays U مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
robotics U مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
eerom U دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
proms U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom U حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
pla U CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
businesses U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
programmer U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmers U وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
facsimile U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimiles U روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array U ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom U PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
scheduled U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedules U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
ACD U سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
api U مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
masks U وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
mask U وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
electrically U قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
source U برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
instructional U اموزشی
didactic U اموزشی
educational U اموزشی
educational age U سن اموزشی
ea U سن اموزشی
object oriented U روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
newer U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
swopped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
jobs U دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
job U دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
training ship U کشتی اموزشی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com