Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
calender
U
برق انداختن فشار دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pusher
U
فشار دهنده
restrainer
U
فشار دهنده
pushers
U
فشار دهنده
isobar
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobars
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobare
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
to press the button
U
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
cabin pressure altimeter
U
ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
let down
U
پایین انداختن انداختن
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
indicator
U
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
isobars
U
هم فشار
isobars
U
تک فشار
isobar
U
تک فشار
isobar
U
هم فشار
pressures
U
فشار
distraint
U
فشار
pressured
U
فشار
low pressure
U
فشار کم
pressure
U
فشار
isobare
U
هم فشار
compression
U
فشار
stress
U
فشار
tension
U
فشار
tensions
U
فشار
constraint
U
فشار
stresses
U
فشار
stressing
U
فشار
isopiestic
U
هم فشار
bunt
U
فشار با سر
impact
U
فشار
impacts
U
فشار
pressure vessel
U
فشار
stroking
U
فشار با پا
strokes
U
فشار با پا
stroked
U
فشار با پا
stroke
U
فشار با پا
violence
U
فشار
push
U
فشار
pressure curve
U
خم فشار
back iron
U
بن فشار
growing pains
U
فشار
line of thrust
U
خط فشار
brunt
U
فشار
exertion
U
فشار
exertions
U
فشار
back pressure
U
پی فشار
water pressure
U
فشار اب
pushes
U
فشار
pushed
U
فشار
sense of pressure
U
حس فشار
pressure sense
U
حس فشار
barometric pressure
U
فشار جو
zips
U
فشار
zipping
U
فشار
zipped
U
فشار
zip
U
فشار
pressor
U
فشار زا
presses
U
فشار
atmosphere
U
فشار جو
strain
U
فشار
atmospheric pressure
U
فشار جو
ice push
U
فشار یخ
atmospheres
U
فشار جو
thrusting
U
فشار
strains
U
فشار
hydraulic pressure
U
فشار اب
total pressure
U
فشار کل
weight
U
فشار
pressing
U
فشار
press
U
فشار
thrust
U
فشار
pressuring
U
فشار
fantod
U
فشار
thrusts
U
فشار
donor
U
دهنده
transferor
U
دهنده
shover
U
هل دهنده
donors
U
دهنده
giver
U
دهنده
joggers
U
هل دهنده
jogger
U
هل دهنده
irriguous
U
اب دهنده
pushers
U
هل دهنده
donar
U
دهنده
trimestr
U
رخ دهنده
pusher
U
هل دهنده
hustling
U
فشار دادن
load
U
بار فشار
hustles
U
فشار دادن
loads
U
فشار مسئولیت
hydrostatic pressure
U
فشار ایستائی
loads
U
بار فشار
bearing pressure
U
فشار بردگاهی
radiation pressure
U
فشار تشعشع
load
U
فشار مسئولیت
to squeeze to death
U
با فشار کشتن
The pressure of the atmosphere
U
فشار جو ؟( اتمسفر )
induction voltage
U
فشار القائی
bearing pressure
U
فشار یاطاقان
inflationary pressure
U
فشار تورمی
acoustic pressure
U
فشار صوتی
initial pressure
U
فشار ابتدایی
hustling
U
فشار زور
high tension
U
فشار قوی
hustled
U
فشار دادن
hustles
U
فشار زور
hydrostatic pressure
U
فشار عمق اب
reservoir pressure
U
فشار مخزن
reduced pressure
U
فشار کاهیده
pinch
U
فشار دادن
to press up
U
با فشار بالابردن
hydraulic pressure
U
فشار هیدرولیکی
insulation voltage
U
فشار ازمایش
hypertension
U
فشار خون
intake pressure
U
فشار ورودی
tension adjustment
میزان فشار
intermediate high voltage line
U
خط فشار متوسط
indicator
U
فشار سنج
intermediate pressure
U
فشار متوسط
to bear pressure upon
U
فشار اوردن بر
pinches
U
فشار دادن
hustled
U
فشار زور
absolute pressure
U
فشار مطلق
isobar surface
U
سطح هم فشار
brush pressure
U
فشار زغال
hustle
U
فشار زور
hustle
U
فشار دادن
oppression
U
فشار افسردگی
bars
U
واحد فشار
internal pressure
U
فشار درونی
bar
U
واحد فشار
thrust of the arch
U
فشار طاق
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
pressures
U
فشار هوا
sound pressure
U
فشار صوت
axial compression
U
فشار محوری
antiblackout suit
U
لباس ضد فشار اب
griped
U
مشت فشار
standard atmospheric pressure
U
فشار متعارفی جو
impacted
U
تحت فشار
beneath
U
تحت فشار
starting pressure
U
فشار استارت
static head
U
فشار ایستایی
static pressure
U
فشار ایستایی
ambient pressure
U
فشار محیط
axial pressure
U
فشار اسهای
simple compression
U
فشار ساده
axial pressure
U
فشار مرکزی
soil strain
U
فشار زمین
forcing
U
فشار دادن
social pressure
U
فشار اجتماعی
pressuring
U
فشار هوا
pressured
U
فشار هوا
vapour pressure
U
فشار بخار اب
vapor pressure
U
فشار بخار
uplift pressure
U
فشار بالابرنده
pressure
U
فشار هوا
atmospheric pressure
U
فشار هوا
atmospheric pressure
U
فشار اتمسفری
under the stimulus of hunger
U
از فشار گرسنگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com