Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reversion
U
برعکس کردن وارونه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keel over
U
وارونه کردن
turn
U
وارونه کردن
inverting
U
وارونه کردن
turns
U
وارونه کردن
to turn upside down
U
وارونه کردن
cant
U
وارونه کردن
invert
U
وارونه کردن
inverts
U
وارونه کردن
turn out
U
وارونه کردن
de-
U
وارونه کردن
to tutn end for end
U
وارونه کردن برگرداندن
converted
U
برگرداندن وارونه کردن
reversing
U
شکست وارونه کردن
backward conditioning
U
شرطی کردن وارونه
backward chaining
U
زنجیرهای کردن وارونه
reverses
U
شکست وارونه کردن
reverse
U
شکست وارونه کردن
turn over
U
وارونه کردن برگرداندن
converting
U
برگرداندن وارونه کردن
converts
U
برگرداندن وارونه کردن
convert
U
برگرداندن وارونه کردن
reversed
U
شکست وارونه کردن
to invert a tumbler
U
پیاله یا استکانی را وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
collimate
U
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
vice versa
<adv.>
U
برعکس
vice versa
U
برعکس
per contra
U
برعکس
contrariwise
U
برعکس
on the contrary
U
برعکس
to the contrary
U
برعکس ان
unlike
U
غیر برعکس
quoted
U
کامای برعکس
unfavorable
U
برعکس زشت
inverse
U
برعکس مقابل
quotes
U
کامای برعکس
come full circle
<idiom>
U
کاملا برعکس
overhand
U
رویهم برعکس
quote
U
کامای برعکس
backwaters
U
برعکس پارو زدن
quote
U
دوتای کامای برعکس
quotes
U
دوتای کامای برعکس
moom dollyo bandea dollyo chagi
U
ضربه پا برعکس دورانی
combination grasp
U
گرفتن معمولی و برعکس
quoted
U
دوتای کامای برعکس
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
backwater
U
برعکس پارو زدن
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
On the contrary , he is very honest.
U
برعکس خیلی هم درستکار است
quoted
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quote
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quotes
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
gender changer
U
وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
sex changer
U
وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
inverter
U
وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
D type connector
U
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
polarized
U
اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
topsy turvy
U
وارونه
reversing
U
وارونه
heels over head
U
وارونه
turned inside out
U
وارونه
backward
U
وارونه
topsyturvy
U
وارونه
inverse
U
وارونه
jackknife
U
وارونه
upside down
U
وارونه
reverses
U
وارونه
topsy-turvy
U
وارونه
resupinate
U
وارونه
conversing
U
وارونه
inversions
U
وارونه
inversion
U
وارونه
right side up
U
وارونه
converses
U
وارونه
reversed
U
وارونه
outside in
U
وارونه
the wrong side outward
U
وارونه
inverted
U
وارونه
converse
U
وارونه
conversed
U
وارونه
reverse
U
وارونه
head over heels
U
وارونه
not stage
U
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
backset
U
معکوس وارونه
opposite
U
وارونه از روبرو
conversing
U
واژگون وارونه
reversely
U
وارونه بعکس
turbinate
U
وارونه مخروط
backward association
U
تداعی وارونه
reaction formation
U
واکنش وارونه
palingraphia
U
وارونه نویسی
ironies
U
وارونه گویی
mirror reading
U
وارونه خوانی
converses
U
واژگون وارونه
obcordate
U
بشکل دل وارونه
irony
U
وارونه گویی
opposite meaning
U
معنی وارونه
conversed
U
واژگون وارونه
reverse dive
U
شیرجه وارونه
opposites
U
وارونه از روبرو
reverse image
U
تصویر وارونه
resupination
U
وارونه بودن
it is the other way round
U
وارونه است
mirror writing
U
وارونه نویسی
palinlexia
U
وارونه خوانی
back azimuth method
U
گرای وارونه
backwards
U
ازپشت وارونه
keel
U
وارونه شدن
converse
U
واژگون وارونه
invcersely
U
بطور وارونه
inverted arch
U
طاق وارونه
inverted arch
U
قوس وارونه
anastrophe
U
سخن وارونه
invert arch
U
طاق وارونه
inverse segregation
U
تجزیه وارونه
keels
U
وارونه شدن
inverted file
U
فایل وارونه
contrariwise
U
بطور وارونه ومعکوس
negatively
U
منفی وار وارونه
inverted vault
U
طاق قوسی وارونه
reciprocal wavelength
U
طول موج وارونه
backward notion
U
حرکت قهقرایی یا وارونه
walden inversion
U
وارونه سازی والدن
uratzuk
U
ضربه مشت وارونه
inverted siphon
U
شتر گلوی وارونه
full gainer
U
شیرجه وارونه با پشتک
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
obversely
U
بشکل تخم مرغ وارونه
obovate
U
بشکل تخم مرغ وارونه
in cavetto
U
[نقش برجسته کاری وارونه]
inductive feedback
U
پیوست برگشت وارونه القائی
invertible
U
وارونه شدنی قابل قلب
double ressaunt
U
[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
topsy-turvy world
[upside-down world]
U
جهان سروته
[درهم وبرهم ]
[وارونه ]
turbinate
U
فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
quotation marks
U
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to turn down
U
وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com