Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
On the contrary , he is very honest.
U
برعکس خیلی هم درستکار است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
right
U
درستکار
righted
U
درستکار
righting
U
درستکار
truepenny
U
رفیق درستکار
on the level
<idiom>
U
درستکار ،بی غل وغش
tell it like it is
<idiom>
U
درستکار بودن
upright
U
درست درستکار
heart-to-heart
<idiom>
U
درستکار،راست ولی ریا
The judge remained an honest man all his life .
U
قاضی تمام عمرش درستکار ماند
mensch
U
[انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
per contra
U
برعکس
vice versa
U
برعکس
on the contrary
U
برعکس
to the contrary
U
برعکس ان
contrariwise
U
برعکس
vice versa
<adv.>
U
برعکس
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
quote
U
کامای برعکس
come full circle
<idiom>
U
کاملا برعکس
overhand
U
رویهم برعکس
unlike
U
غیر برعکس
unfavorable
U
برعکس زشت
quotes
U
کامای برعکس
quoted
U
کامای برعکس
inverse
U
برعکس مقابل
quote
U
دوتای کامای برعکس
combination grasp
U
گرفتن معمولی و برعکس
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
moom dollyo bandea dollyo chagi
U
ضربه پا برعکس دورانی
quotes
U
دوتای کامای برعکس
quoted
U
دوتای کامای برعکس
backwaters
U
برعکس پارو زدن
backwater
U
برعکس پارو زدن
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
quotes
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quoted
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quote
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
sex changer
U
وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
gender changer
U
وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
inverter
U
وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
D type connector
U
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
polarized
U
اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
not stage
U
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
collimate
U
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
emergency
U
خیلی خیلی فوری
quotation marks
U
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
reversion
U
برعکس کردن وارونه کردن
interface
U
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interfaces
U
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
very little
U
خیلی کم
for long
U
خیلی
villainous
U
خیلی بد
far and away
U
خیلی
dumpiness
U
خیلی
very
U
خیلی
routh
U
خیلی
in large quantities
U
خیلی خیلی
to a large extent
U
خیلی
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
damn
U
خیلی
dammit
U
خیلی
highly
U
خیلی
ten
U
خیلی
not a few
U
خیلی ها
many
U
خیلی
copious
U
خیلی
very light
U
خیلی سبک
far and away
U
خیلی دور
dead slow
U
خیلی اهسته
toploftiness
U
خیلی متکبر
too bad
<idiom>
U
خیلی بد ،غم انگیز
too tough
U
خیلی سفت
far off
U
خیلی دور
to pieces
<idiom>
U
خیلی زیاده
extra-
U
بسیار خیلی
superrabundant
U
خیلی زیاد
piping hot
U
خیلی داغ
swith
U
خیلی عظیم
by leaps and bounds
U
خیلی تند
to spread like wildfire
U
خیلی زودمنتشرشدن
benedicite
U
خیلی خوب
not so hot
<idiom>
U
نه خیلی خوب
before you can say knife
U
خیلی زود
at most
U
خیلی باشد
as stiff as a poker
U
خیلی خشک
as good as
U
خیلی خوب
corking
U
خیلی زیبا
far
U
زیاد خیلی
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
in seventh heaven
<idiom>
U
خیلی خوشحال
pitch-black
U
خیلی سیاه
in cold blood
<idiom>
U
خیلی خونسرد
thank you very much
U
خیلی متشکرم
mad as a hornet
<idiom>
U
خیلی عصبانی
giantess
U
زن خیلی قدبلند
pixilated
U
خیلی حساس
many people
U
خیلی اشخاص
many people
U
خیلی از مردم
lower most
U
خیلی پست تر
lily white
U
خیلی سفید
level best
U
خیلی خوب
level best
U
خیلی عالی
number one
U
خیلی خوب
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
He is a loose card .
U
خیلی ول است
many persons
U
خیلی اشخاص
much was said
U
خیلی حرفهازده شد
pianissmo
U
خیلی نرم
precisian
U
خیلی دقیق
primely
U
خیلی خوب
She is very pretentious.
U
خیلی ادعادارد
overstrung
U
خیلی حساس
raff
U
خیلی زیاد
oftentimes
U
خیلی اوقات
of vital importance
U
خیلی ضروری
much worse
U
خیلی بدتر
ultraconservative
U
خیلی محتاط
ritzy
U
خیلی شیک
bone dry
U
خیلی خشک
(as) old as the hills
<idiom>
U
خیلی قدیمی
span new
U
خیلی تازه
skin and bones
<idiom>
U
خیلی لاغر
(a) snap
<idiom>
U
خیلی ساده
hand in glove
U
خیلی نزدیک
hand in glove
U
خیلی صمیمی
hand and glove
U
خیلی نزدیک
hand and glove
U
خیلی صمیمی
subminiature
U
خیلی کوچک
hit bottom
<idiom>
U
خیلی پست
iam in bad
U
خیلی محتاجم
immensurable
U
خیلی قدیم
rotundily
U
چاقی خیلی
it is very easily done
U
خیلی به اسانی
sappy
U
خیلی احساساتی
senseful
U
خیلی حساس
skinless
U
خیلی حساس
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
U
خیلی بادقت
flying high
<idiom>
U
خیلی شادوشنگول
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
in no time
U
خیلی زود
tickled pink
<idiom>
U
خیلی شادوخوشحال
cool
<adj.>
U
خیلی خوب
highs
U
خیلی بزرگ
often
U
خیلی اوقات
really wicked
U
خیلی محشر
really sick
U
خیلی محشر
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
faraway
U
خیلی دور
highest
U
خیلی بزرگ
awesome
<adj.>
U
خیلی خوب
great
<adj.>
U
خیلی خوب
precipitating
U
خیلی سریع
frequently
U
خیلی اوقات
precipitates
U
خیلی سریع
high
U
خیلی بزرگ
precipitated
U
خیلی سریع
precipitate
U
خیلی سریع
infinitely
U
خیلی زیاد
exceeding
U
خیلی زیاد
often
<adv.>
U
خیلی از اوقات
open and shut
U
خیلی سهل
open-and-shut
U
خیلی سهل
parlous
U
خیلی مهیب
many times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
frequently
<adv.>
U
خیلی از اوقات
immediate
U
خیلی فوری
superabundant
U
خیلی زیاد
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
decrepit
U
خیلی پیر
Many thanks!
U
خیلی ممنون!
extra
U
بسیار خیلی
extras
U
بسیار خیلی
regularly
[often]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
quaint
U
خیلی فریف
fortissimo
U
خیلی بلند
on any number of occasions
<adv.>
U
خیلی از اوقات
whopping
U
خیلی بزرگ
I spoke my mind.
U
من خیلی رک گفتم.
a lot of times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
pitch black
U
خیلی سیاه
goody-goodies
U
خیلی خوب
confidential
U
خیلی محرمانه
very good
U
خیلی خوب
glorious
U
خیلی خوب
goody-goody
U
خیلی خوب
well
U
خیلی خوب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com