Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 40 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to the contrary
U
برعکس ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
backwater
U
برعکس پارو زدن
backwaters
U
برعکس پارو زدن
quotation marks
U
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
reversion
U
برعکس کردن وارونه کردن
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
polarized
U
اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
vice versa
U
برعکس
unlike
U
غیر برعکس
inverse
U
برعکس مقابل
interface
U
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interfaces
U
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
quote
U
دوتای کامای برعکس
quote
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quote
U
کامای برعکس
quoted
U
دوتای کامای برعکس
quoted
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quoted
U
کامای برعکس
quotes
U
دوتای کامای برعکس
quotes
U
علامت نقل قول یا کامای برعکس
quotes
U
کامای برعکس
collimate
U
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
combination grasp
U
گرفتن معمولی و برعکس
contrariwise
U
برعکس
D type connector
U
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
gender changer
U
وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
inverter
U
وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
moom dollyo bandea dollyo chagi
U
ضربه پا برعکس دورانی
not stage
U
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
on the contrary
U
برعکس
overhand
U
رویهم برعکس
per contra
U
برعکس
sex changer
U
وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
unfavorable
U
برعکس زشت
On the contrary , he is very honest.
U
برعکس خیلی هم درستکار است
come full circle
<idiom>
U
کاملا برعکس
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
vice versa
<adv.>
U
برعکس
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com