Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clear the air
<idiom>
U
برطرف کردن سوتفاهمات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loosest
U
برطرف کردن
surmount
U
برطرف کردن
overblow
U
برطرف کردن
clear the air
U
شک را برطرف کردن
dispelling
U
برطرف کردن
dispelled
U
برطرف کردن
dispel
U
برطرف کردن
surmounted
U
برطرف کردن
surmounting
U
برطرف کردن
surmounts
U
برطرف کردن
acquit
برطرف کردن
dispels
U
برطرف کردن
eliminate
U
برطرف کردن
looser
U
برطرف کردن
loose
U
برطرف کردن
eliminating
U
برطرف کردن
eliminates
U
برطرف کردن
eliminated
U
برطرف کردن
to get somebody out of the way
U
کسی را برطرف کردن
to brak through an obstacle
U
مانعی را برطرف کردن
acquitting
U
برطرف کردن اداکردن
demystify
U
سر چیزی را برطرف کردن
antialiasing
U
برطرف کردن بدنمایی
acquits
U
برطرف کردن اداکردن
remove
U
دورکردن برطرف کردن
demystifying
U
سر چیزی را برطرف کردن
removes
U
دورکردن برطرف کردن
demystifies
U
سر چیزی را برطرف کردن
demystified
U
سر چیزی را برطرف کردن
removing
U
دورکردن برطرف کردن
to smooth a difficulty
U
اشکالی را رفع یا برطرف کردن
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
rectifies
U
برطرف کردن جبران کردن
rectified
U
برطرف کردن جبران کردن
rectify
U
برطرف کردن جبران کردن
removing
U
دور کردن برطرف کردن
removes
U
دور کردن برطرف کردن
remove
U
دور کردن برطرف کردن
declaratory statute
U
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
to get over
U
برطرف کردن طی کردن
surmountable
U
برطرف کردنی
resolver
U
برطرف کننده
pass off
U
برطرف شدن
insuperable
U
برطرف نکردنی
resolving
U
برطرف سازی
ground suppressor
U
برطرف کننده کوتهمداری
he is recovered from his cold
U
سرما خوردگی او برطرف شد
eliminable
U
حذف کردنی برطرف شدنی
removal
U
برطرف سازی نقل مکان
deodorant
U
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorants
U
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
shoulders
U
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
compensate
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
justifies
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justifying
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
specifying
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
justify
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
specifies
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
clear
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
detaches
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
specify
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
judged
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judges
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
endorse
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
judge
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
endorsed
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
judging
U
حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
endorses
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsing
U
فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
modulate
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
crushes
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
parallelize
U
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
crushed
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crush
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
lubricated
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
referred
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricate
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
evaporated
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
lubricates
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com