Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
in tow
<idiom>
U
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to go about
U
ازجایی به جایی رفتن
mask
U
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
U
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
to chuck out
U
بیرون انداختن کسی ازجایی
favours
U
همراهی
accompaniment
U
همراهی
camaraderie
U
همراهی
companionship
U
همراهی
accompaniments
U
همراهی
concomitance
U
همراهی
favouring
U
همراهی
anent
U
همراهی
favoring
U
همراهی
favors
U
همراهی
send-off
U
همراهی
favored
U
همراهی
sodality
U
همراهی
send off
U
همراهی
favour
U
همراهی
send-offs
U
همراهی
favourer
U
همراهی کننده
conpanion
U
همراهی کردن
squire
U
همراهی کردن
squires
U
همراهی کردن
escorted
U
همراهی کردن
accompanists
U
همراهی کننده
escorting
U
همراهی کردن
accompanist
U
همراهی کننده
to accompany
U
همراهی کردن
escort
U
همراهی کردن
accomodate
U
همراهی کردن
accompany
U
همراهی کردن
accompanies
U
همراهی کردن
accompanied
U
همراهی کردن
accompanier
U
همراهی کننده
escorts
U
همراهی کردن
to render a ssistance
U
همراهی کردن
to go along
U
همراهی کردن
go along
U
همراهی کردن
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
favouring
U
همراهی یا طرفداری کردن با
to vow assistance
U
قول همراهی دادن
suffrage
U
کمک همراهی قبول
favors
U
همراهی یا طرفداری کردن با
gain over
U
با خود همراهی کردن
escorts
U
همراهی یامحافظت کردن
escort
U
همراهی یامحافظت کردن
escorted
U
همراهی یامحافظت کردن
pall bearer
U
کسیکه در همراهی با جنازه
to attend a funeral
U
باجنازه همراهی کردن
favours
U
همراهی یا طرفداری کردن با
escorting
U
همراهی یامحافظت کردن
favored
U
همراهی یا طرفداری کردن با
favour
U
همراهی یا طرفداری کردن با
favoring
U
همراهی یا طرفداری کردن با
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
accompaniments
U
ساز یا اواز همراهی کننده
accompaniment
ساز یا آواز همراهی کننده
please do me a service
U
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
to go along
U
همراه رفتن همراهی کردن
accomodation
U
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
slaves
U
برده
slaving
U
برده
slave
U
برده
slaved
U
برده
wrapt
U
برده
serf
U
برده
villains
U
برده
serfs
U
برده
bondsman
U
برده
bondservant
U
برده
villain
U
برده
male salve
U
برده
bondman
U
برده
accompanist
همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
we sang them home
U
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
accompanists
U
همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
slaveholding
U
برده داری
slaver
U
برده فروش
slaver
U
تاجر برده
allottee
U
سهم برده
slavery
U
برده داری
mameluke
U
برده بنده
named
U
نام برده
slaveholding
U
مالکیت برده
above
U
نام برده
slave trade
U
برده فروشی
slaveholder
U
برده دار
slave merchant
U
برده فروش
escaped slave
U
برده فراری
slave computer
U
کامپیوتر برده
slaveholder
U
صاحب برده
abrogates
U
از میان برده
master slave
U
ارباب و برده
conspicuious consumption
U
بکار برده شد
enslave
U
برده کردن
enslaved
U
برده کردن
dealing in slaves
U
برده فروشی
manumission
U
ازادی برده
abrogate
U
از میان برده
enslaves
U
برده کردن
overwrought
U
کار برده
enslaving
U
برده کردن
master slave system
U
سیستم ارباب و برده
manumission
U
ازاد کردن برده
proslavery
U
طرفداری از برده فروشی
above named
U
نام برده شده
named here under
U
نام برده درزیر
bond servant
U
برده بدون مزدواجرت
setting free
U
ازاد کردن برده
slave mode
U
حالت پیرو یا برده
emancipation
U
ازاد کردن برده
echeloned displacement
U
تغییرموضع رده برده
To emancipate a slave.
U
برده ای را آزاد کردن
rapt
U
برده شده مجذوب
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
prize poem
U
شعری که جایزه برده است
lastmentioned
U
اخر از همه نام برده
echeloned displacement
U
تغییر مکان رده برده
holandric
U
منحصرا از طرف پدر ارث برده
This letter has been tampered with .
U
در این نامه دست برده شده
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
love set
U
بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
truck trailer
U
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
My legs fell asleep
[are numb]
.
U
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
His name is never mentioned anywhere .
U
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
he took her in to dinner
U
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
primary products
U
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
photoresist
U
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
slave drivers
U
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
paroli
U
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
hologynic
U
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
slave driver
U
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
latifundium
U
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
built up frog
U
قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
roman a clef
U
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
bar winding
U
میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
telescopic chimney
U
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
prized
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
dense binary code
U
کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
prizing
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
U
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
reentrant
U
روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
newton raphson
U
اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
leviathans
U
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathan
U
جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
bed plate
U
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
beansprouts
U
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
beansprout
U
جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
liberty party
U
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
fet
U
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
ponying
U
همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
reflex
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes
U
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
flowcharting symbol
U
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
befriended
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend
U
دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
good riddance to bad rubbish
<idiom>
U
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
ebcdic
U
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
dictatorships
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorship
U
این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
companion
U
معاشرت کردن همراهی کردن
black wash
U
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
scitovsky double criterion
U
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
pareto criterion
U
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
next
U
دیگر
other
U
دیگر
again
U
دیگر
from one another
<adv.>
U
از هم دیگر
no more
U
دیگر نه
others
U
دیگر
from each other
<adv.>
U
از هم دیگر
of one another
<adv.>
U
از هم دیگر
alternatives
U
دیگر
secus
U
از دیگر سو
furthering
U
دیگر
alternative
U
شق دیگر
alternative
U
دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com