Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impressionist
U
برداشت گرای
impressionists
U
برداشت گرای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transit bearing
U
گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
takings
U
برداشت
acceptance
U
برداشت
impression
U
برداشت
removal
U
برداشت
acceptances
U
برداشت
offtake
U
برداشت
impressions
U
برداشت
draw off
U
برداشت
land surveying
U
برداشت
removal of phosphorus
U
برداشت فسفر
make a copy of
U
سواد برداشت
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
special drawing right
U
حق برداشت مخصوص
withdraw
U
برداشت از حساب
withdraws
U
برداشت از حساب
metal removal
U
برداشت براده
draw off
U
بده برداشت
removal of slag
U
برداشت سرباره
dual impression
U
برداشت دوگانه
removal of cinder
U
برداشت تفاله
first impression
U
برداشت نخستین
removal of chips
U
برداشت براده
stripping
U
برداشت لایه رو
overdraft
U
اضافه برداشت
removes
U
برداشت کردن
remove
U
برداشت کردن
impressionistic
U
برداشت گذار
impressionistic
U
برداشت گرایانه
approaches
U
برداشت روش
approached
U
برداشت روش
approach
U
برداشت روش
overdrafts
U
اضافه برداشت
removing
U
برداشت کردن
take off divisor
U
مقسم برداشت اب
under ground survey
U
برداشت زیرزمینی
withdrawal warrant
U
مجوز برداشت
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
targetted
U
نقطه برداشت یا قرائت
net
U
برداشت خالص کردن
nett
U
برداشت خالص کردن
nets
U
برداشت خالص کردن
the timber warped
U
تیر تاب برداشت
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
take off distributor
U
اب پخشکن مقسم برداشت اب
targetting
U
نقطه برداشت یا قرائت
targets
U
نقطه برداشت یا قرائت
targeting
U
نقطه برداشت یا قرائت
safe yield
U
بده قابل برداشت
targeted
U
نقطه برداشت یا قرائت
cropper
U
برداشت کننده محصول
target
U
نقطه برداشت یا قرائت
handpick
U
برداشت محصول با دست
skeptic
U
شک گرای
site survey
U
برداشت نقشه تکهای از زمین
. She dropped her demands (claim).
U
دست از تقاضاهای خود برداشت
overdraft
U
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
paper gold
U
منظور حق برداشت مخصوص است
overdrafts
U
برداشت اب بیش از اندازه مجاز
forbore
U
دست برداشت امتناع کرد
lipophilic
U
چربی گرای
progressivist
U
پیشرفت گرای
relative bearing
U
گرای نسبی
extroverts
U
برون گرای
extrovert
U
برون گرای
ruralist
U
روستا گرای
centralists
U
مرکز گرای
saprophytic
U
پوده گرای
segregationist
U
جدایی گرای
separatist
U
جدا گرای
pragmatist
U
مصلحت گرای
pneumotropic
U
ریه گرای
magnetic azimuth
U
گرای مغناطیسی
materialists
U
ماده گرای
meliorist
U
بهبود گرای
materialist
U
ماده گرای
militarists
U
جنگ گرای
oxyphil
U
اسید گرای
oxyphile
U
اسید گرای
militarist
U
جنگ گرای
photophilic
U
نور گرای
solipsist
U
نفس گرای
socialists
U
جامعه گرای
socialist
U
جامعه گرای
capitalist
U
سرمایه گرای
doctrinaire
U
ایین گرای
structuralist
U
ساخت گرای
structuralists
U
ساخت گرای
supremacist
U
برتری گرای
supremacists
U
برتری گرای
nationalists
U
ملت گرای
nationalist
U
ملت گرای
capitalists
U
سرمایه گرای
escapists
U
گریز گرای
feudal
U
تیول گرای
theist
U
یزدان گرای
theocentric
U
خدا گرای
true azimuth
U
گرای حقیقی
ultramodernist
U
فرانو گرای
egalitarian
U
تساوی گرای
unitarian
U
توحید گرای
centralist
U
مرکز گرای
escapist
U
گریز گرای
grid bearing
U
گرای شبکه
equalitarian
U
تساوی گرای
realist
U
راستین گرای
realists
U
تحقق گرای
assumed azimuth
U
گرای فرضی
realistic
U
راستین گرای
realists
U
راستین گرای
dermotropic
U
پوست گرای
back azimuth method
U
گرای وارونه
unitary
U
توحید گرای
compass direction
U
گرای مغناطیسی
communalist
U
اشتراکی گرای
evolutionist
U
فرگشت گرای
realist
U
تحقق گرای
realistically
U
تحقق گرای
incalescent
U
گرما گرای
individualist
U
فرد گرای
individualists
U
فرد گرای
sectarian
U
فرقه گرای
heliotrope
U
افتاب گرای
realistically
U
راستین گرای
nudist
U
برهنگی گرای
halophile
U
ابشور گرای
realistic
U
تحقق گرای
grid azimuth
U
گرای شبکه
compass azimuth
U
گرای مغناطیسی
No man can serve two masters.
<proverb>
U
با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
overdrafts
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
The police officer took down the car number .
U
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
overdraft
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
reactionary
U
مخالفت گرای بی منطق
regionalist
U
منطقهای ناحیه گرای
regionalistic
U
منطقهای ناحیه گرای
visionaries
U
الهامی رویا گرای
reactionaries
U
مخالفت گرای بی منطق
hygrophyte
U
گیاه رطوبت گرای
corrected azimuth
U
گرای تصحیح شده
visionary
U
الهامی رویا گرای
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
agronomy
U
علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
closing azimuth error
U
اشتباه گرای بستن پیمایش
compass azimuth
U
گرای قطب نمای کشتی
azimuth
U
گرای نجومی راس القدم
back azimuth method
U
گرای معکوس در اخراج اشعه
imperialistic
U
استعمار گرای بهره جویانه
true azimuth
U
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
azimuth angle
U
زاویه گرای نجومی هواپیما
combine
[combine harvester]
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher
[rare]
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester
U
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
traditionalist
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
layihg azimuth
U
گرای روانه کردن لوله توپ
conversion angle
U
زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
quixotic
U
ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
traditionalists
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
militarists
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscope
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
ozone
U
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
introverts
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introvert
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
overdrawn account
U
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
acceptance test
آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
azimuth deviation
U
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
sampling
U
نمونه گیری برداشت نمونه
authorized stoppage
U
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
ascendant
U
فراز جو فراز گرای
apl
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com