Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pick up
<idiom>
U
برداشتن چیزی ازروی زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to raise the v
U
توری یانقاب ازروی برداشتن
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
geodetically
U
ازروی علم زمین پیمایی
turbary
U
حق برداشتن خاک از زمین غیر
get over
U
ازروی چیزی گذشتن
remove the seal from
U
مهر چیزی را برداشتن
scare up
<idiom>
U
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
scrape up
<idiom>
U
پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
to commandeer something
U
چیزی را
[بدون اجازه]
برای خود برداشتن
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
transcribing
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
to knock head
U
چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
dragrope
U
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
from
U
ازروی
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
irritably
U
ازروی تندی
childishly
U
ازروی بچگی
impatiently
U
ازروی بی صبری
headily
U
ازروی خودسری
subtly
U
ازروی زیرکی
impatiently
U
ازروی ناشکیبایی
huffily
U
ازروی زودرنجی
politicly
U
ازروی مصلحت
heretically
U
ازروی فسادعقیده
huffily
U
ازروی کج خلقی
powerlessly
U
ازروی ضعف
irritably
U
ازروی تندمزاجی
distractedly
U
ازروی گیجی
purposelessly
U
ازروی بی مقصودی
glaringly
U
ازروی خودنمائی
brotherly
U
ازروی دوستی
glozingly
U
ازروی مداهنه
muddily
U
ازروی گیجی
preponderantly
U
ازروی فضیلت
stupidly
U
ازروی نادانی
courageously
U
ازروی جرات
profligately
U
ازروی هرزگی
flippantly
U
ازروی سبکی
inefficiently
U
ازروی بی عرضگی
inefficiently
U
ازروی بی کفایتی
inquisitively
U
ازروی کنجکاوی
puerilely
U
ازروی بچگی
indelicately
U
ازروی بی نزاکتی
insesately
U
ازروی بیحسی
in the abstract
U
ازروی تجرید
insesately
U
ازروی بی عاطفگی
despondingly
U
ازروی افسردگی
immorally
U
از ازروی بد اخلاقی
despondently
U
ازروی افسردگی
illy
U
ازروی بد خواهی
inconstantly
U
ازروی بی ثباتی
incontinently
U
ازروی بی عفتی
inexactly
U
ازروی بی دقتی
mystically
U
ازروی تصوف
obedienlv
U
ازروی فرمانبرداری
inadequately
U
ازروی بی کفایتی
constantly
U
ازروی ثبات
indecisively
U
ازروی دو دلی
open mindldly
U
ازروی بی تعصبی
indecently
U
ازروی بی شرمی
ill naturedly
U
ازروی بد خویی
ill humouredness
U
ازروی بد خلقی
irresolutely
U
ازروی بی تصمیمی
irreverently
U
ازروی بی حرمتی
pettishly
U
ازروی کج خلقی
querulousy
U
ازروی کج خلقی
hurry scurry
U
ازروی دستپاچگی
joyfully
U
ازروی خوشحالی
egotistically
U
ازروی خودبینی
rakishly
U
ازروی هرزگی
irreligiously
U
ازروی بی دینی
economically
U
ازروی اقتصاد
ill humouredly
U
ازروی بدخلقی
ill humouredly
U
ازروی بد خویی
lightly
U
ازروی بی علاقگی
empirically
U
ازروی شارلاتانی
shabbily
U
ازروی پستی
irefully
U
ازروی تندی
hurry skurry
U
ازروی دستپاچگی
perfidiously
U
ازروی خیانت
pessimistically
U
ازروی بد بینی
finically
U
ازروی وسواس
constrainedly
U
ازروی اجبار
doubliy
U
ازروی تزویر
floutingly
U
ازروی استهزاء
floutingly
U
ازروی اهانت
dizzily
U
ازروی گیجی
considerately
U
ازروی ملاحظه
dissolute
U
ازروی هرزگی
fatuously
U
ازروی بیشعوری
submissively
U
ازروی فروتنی
fractiously
U
ازروی کج خلقی
flightily
U
ازروی بوالهوسی
contextually
U
ازروی قراین
corruptly
U
ازروی تباهی
contumaciously
U
ازروی سرکشی
flatulently
U
ازروی لاف
surest
U
ازروی یقین
surer
U
ازروی یقین
sure
U
ازروی یقین
grammatically
U
ازروی دستور
by i
U
ازروی ندانستگی
by the book
U
ازروی کتاب
crookedly
U
ازروی نادرستی
dissolutely
U
ازروی هرزگی
distastefully
U
ازروی بی رغبتی
blunderingly
U
ازروی اشتباه
evadingly
U
ازروی تجاهل
disingenuously
U
ازروی تزویر
dishonorable
U
ازروی بی شرمی
disgustedly
U
ازروی بیزاری
equivocally
U
ازروی ایهام
enterprisingly
U
ازروی توکل
discursively
U
ازروی استدلال
discontentedly
U
ازروی نارضایتی
deridingly
U
ازروی ریشخند
inexorably
U
ازروی سنگدلی
flatulently
U
ازروی نفخ
to get off
U
برخاستن ازروی
disobilgingly
U
ازروی نامهربانی
basely
U
ازروی پستی
blamelessly
U
ازروی بی گناهی
cold heartedly
U
ازروی بی عاطفگی
facetiously
U
ازروی شوخی
antagonistically
U
ازروی رقابت
circumspectly
U
ازروی احتیاط
emulously
U
ازروی هم چشمی
experientially
U
ازروی تجربه
excursively
U
ازروی بی ترتیبی
frivolously
U
ازروی نادانی
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
inadvertenly
U
ازروی عدم توجه
out of mere freak
U
صرفا ازروی بوالهوسی
in a partisan spirit
U
طرفدارانه ازروی تعصب
cockily
U
ازروی گستاخی یاخودبینی
genealogically
U
ازروی نسبت نامه
nattily
U
ازروی زبر دستی
commandingly
U
باتوانایی ازروی قدرت
immodestly
U
ازروی بی حیایی گستاخانه
disputatiously
U
ازروی ستیزه جویی
fractiously
U
ازروی سرکشی عبوسانه
flightily
U
ازروی تلون مزاج
iniquitously
U
ازروی بی عدالتی بناحق
by the piece
U
ازروی کار کرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com